در روزگاری که زندگی شهری به یک ریتم پرشتاب و بیوقفه نیاز دارد مسئولان ما به شکلی نگران کننده، با تعطیلیهای مکرر و بیبرنامه این ریتم را مختل کرده اند.
تهران به عنوان پایتخت کشور باید نماد پیشرفت و سازماندهی باشد، اما متأسفانه به مکانی تبدیل شده که تصمیمات غیرکارشناسی و بیمنطق هر روز بر سر در آن حک میشود.
تعطیلیهای بیحساب و کتاب نه تنها به اختلال در روند فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی منجر میشود، بلکه عواقب وخیمی برای جامعه به همراه خواهد داشت. بحرانهای اقتصادی، افزایش بیکاری، و کاهش سطح رفاه عمومی تنها بخشی از پیامدهای این وضعیت است.
آیا مسئولان ما هیچ گاه به این فکر کردهاند که این تعطیلیها چه تبعاتی برای خانوادهها، کسب و کارها و حتی سلامت روانی شهروندان دارد؟ آیا آنها در نظر میگیرند که هر بار با اعلام یک تعطیلی ناگهانی چه میزان بینظمی و هرج و مرج در جامعه ایجاد میشود؟
این بیبرنامگی وعدم شفافیت در تصمیم گیریها نشان دهنده ناتوانی و بیکفایتی مسئولان است. آنها به جای ارائه راهکارهای منطقی و کارآمد برای مدیریت بحرانها، تنها به فکر تعطیلیهای مکرر هستند. آیا این روش نشانهای از ضعف در مدیریت و برنامه ریزی نیست؟
مردم تهران که در این شرایط سخت و طاقت فرسا به سر میبرند شایسته یک مدیریت کارآمد و پاسخگو هستند. آنها حق دارند که از مسئولان خود انتظار داشته باشند که با تدبیر و هوشمندی راه حلهایی برای مشکلات پیدا کنند. نه اینکه هر بار با یک تصمیم شتابزده زندگی آنها را مختل کنند.
این تعطیلیهای بیقاعده، تنها یک مشکل مدیریتی نیست، بلکه یک بحران فرهنگی و اجتماعی است که نیاز به توجه و اقدام جدی دارد.
در نهایت این بیکفایتی مسئولان نه تنها به اعتبار آنها آسیب میزند، بلکه اعتماد مردم به نظام مدیریتی را نیز خدشه دار میکند.
زمان آن رسیده که مسئولان به خود آمده و به جای اتخاذ تصمیمات سطحی و بیبرنامه به فکر راهکارهای اساسی و پایدار برای بهبود شرایط شهر تهران باشند. در غیر این صورت باید منتظر پیامدهای جدی و غیرقابل جبرانی برای جامعه بود.
تعطیلیهای امروز نتیجه تدابیر ناکافی و ناپایدار دیروز است. در شرایطی که اکنون حتی آن تدابیر نصف و نیمه نیز وجود ندارد و به جای آن، تنها به تعطیلیها روی آوردهایم، باید بهطور جدی نگران آیندهای باشیم که در آن با انبوهی از مشکلات و بحرانهای به تعویق افتاده مواجه خواهیم شد.
اگر امروز چارهای برای حل مشکلات نیاندیشیم و به جای تدبیر و برنامهریزی، به تعطیلیهای مداوم روی بیاوریم، فردا با بحرانی بزرگتر و عمیقتر از آنچه که امروز با آن مواجهایم، روبهرو خواهیم شد. این چرخه معیوب باید متوقف شود و برای این مهم، نیازمند بازنگری جدی در سیاستها و راهکارها هستیم تا بتوانیم به سمت آیندهای پایدار و مطمئن حرکت کنیم.
در دنیای امروز، بحرانهای انرژی، آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی به چالشهای جدی برای بسیاری از کشورها تبدیل شده است. اما آنچه که در این بین به وضوح مشهود است، نحوه مدیریت این بحرانها در کشورهای مختلف است. در حالی که کشورهای پیشرفته و حتی در حال توسعه برای مقابله با مشکلاتی نظیر کمبود گاز و برق، آلودگی و سرما، به راهکارهای هوشمندانه و چندجانبه روی میآورند، ما در ایران به تعطیلیهای مکرر و بیبرنامه متوسل میشویم. در کشورهای اروپایی، به عنوان نمونه، در مواجهه با بحرانهای انرژی به جای تعطیلیهای گسترده، به دنبال راهکارهای پایدار و مؤثر هستند. آنها با ایجاد زیرساختهای انرژی تجدیدپذیر، بهینهسازی مصرف انرژی و ارتقاء سیستمهای گرمایشی، سعی در کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی دارند. در بسیاری از این کشورها، دولتها و بخش خصوصی با همکاری یکدیگر، برنامههای آموزشی و ترویجی را برای کاهش مصرف انرژی در خانهها و صنایع اجرا میکنند. این کشورها به جای اینکه به بهانه بحران، زندگی روزمره شهروندان را مختل کنند، به دنبال افزایش آگاهی عمومی و استفاده بهینه از منابع هستند.
علاوه بر این، در کشورهای دیگر، دولتها برای مدیریت آلودگی هوا و بحرانهای زیستمحیطی، به اجرای طرحهای هوشمندانهای نظیر محدودیت تردد خودروها، تشویق به استفاده از حملونقل عمومی و توسعه فضاهای سبز پرداختهاند. این اقدامات نه تنها به کاهش آلودگی کمک میکند، بلکه به بهبود کیفیت زندگی شهروندان نیز میانجامد.
در بسیاری از کشورها، تصمیمات در زمینه مدیریت بحرانها با مشورت کارشناسان، متخصصان و نمایندگان مردم اتخاذ میشود. اما در ایران، اغلب تصمیمات به طور یکجانبه و بدون توجه به تبعات اجتماعی و اقتصادی آنها اتخاذ میشود.
در نهایت، آنچه که ما به عنوان یک جامعه نیاز داریم، یک رویکرد جامع و پایدار در مدیریت بحرانهاست. به جای اینکه هر بار با تعطیلیهای مکرر، به زندگی مردم آسیب بزنیم، باید به دنبال راهکارهای مؤثر و مبتنی بر علم و تجربه باشیم.ندا