• امروز : پنج شنبه - ۱ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
::: 318:: 0
13
گفتگوی معراج قنبری با محمد بهرامی:

آخرین گفتگو

  • کد خبر : 3988
  • ۰۱ تیر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۲
آخرین گفتگو
زمان زیادی را در انتظار این گفت‌وگو بودم. امروز (یکم اسفند ماه هزار و سیصد و نودوهشت) من در مقابل محمد بهرامیِ نود و چهارساله نشسته‌ام. در مقابلِ سَروی سایه گُستَران. از شما سپاس‌گزارم و برای شما آرزوی سلامتی دارم.

دفترهای تهران | لاله زار | معراج قنبری |محمد بهرامی در دوازدهم مهرماه سال ۱۳۰۵ در رحمت‌آبادِ رودبار متولد شد. او در زمان تحصیل دوره‌ ابتدایی، در هنرستان هنرهای ملی ایران (اداره‌ صنایع مستظرفه) به آموختن هنر مشغول شد. تحصیلات دوره‌ متوسطه را در مدرسه‌ ایرانشهر گذراند و در این دوره در گالری تقوی نیز کار می‌کرد. فعالیت حرفه‌ای بهرامی از اطلاعات ماهانه شروع شد. پیش از تاسیس دانشکده‌ها و تشکیل رشته‌ گرافیک، طراحان آن روزگار با برپایی آتلیه‌های خصوصی کوچک و بزرگ؛ پایه‌های طراحیِ گرافیک معاصر ایران را شکل دادند. خیابان لاله‌زار یکی از مراکز ایجاد آتلیه‌های طراحی گرافیک و آژانس‌های تبلیغاتی بود. آتلیه‌ آرک (بهرامی) از نخستین آتلیه‌های طراحیِ گرافیک در ایران بود. محمد بهرامی این آتلیه را در سال ۱۳۲۵ در خیابان لاله‌زار تاسیس کرد. او هم‌زمان با مدیریت این آتلیه برای ادامه‌ تحصیلات آکادمیک به دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. بسیاری از هنرمندان و طراحان گرافیکِ مطرحِ معاصرِ از جمله پرویز کلانتری، مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، علی‌اکبر صادقی، باریس آسیریان، محمد تجویدی، علی شاه‌میری، علی‌اصغر معصومی، حسین اسلامیان، محمدعلی زاویه، عبدالله باقری، نصرت‌الله خوانساری، رضا مافی، عباس کوه‌زاد و… در این آتلیه مشغول به فعالیت بودند. بهرامی می‌گوید که در آن دوران حدود هفده، هجده نفر در آتلیه مشغول به‌کار بودند. مرتضی ممیز در آخرین گفت‌وگوی منتشر شده‌اش می‌گوید: «من از سال ۱۳۳۵ در آتلیه‌ آقای بهرامی و زیر دست ایشان شروع کردم به‌کار گرافیک کردن و یاد گرفتن آن.» آیدین آغداشلو نیز در یادداشتی درباره‌ محمد بهرامی می‌نویسد: «آتلیه‌ بهرامی مکتبی بود که همراهی و همکاری هنرمندان رشته‌های مختلف گرافیک آن روزگار را ممکن و مقدور می‌کرد. من بخت این را داشتم که سلیقه تصویرگری‌ام را با تماشای نمونه‌هایی از کار او در دهه‌ ۱۳۳۰ بنیان کنم.»

  • شروع کار حرفه‌ای شما قبل از تاسیس آتلیه به «اطلاعات ماهانه» برمی‌گردد. از آغاز همکاری با اطلاعات بگویید.

چهارده سال داشتم که آقایی به نام منوچهر مهران باشگاهی به نام نیرو و راستی تاسیس کرده بود. من در این باشگاه ورزش می‌کردم. آقای مهران متوجه شده بود که من نقاشی می‌کشم. او می‌خواست مجله‌ای با همین نام منتشر کند. یک روی جلد به من سفارش داد. آقای مهران این طرح را برای چاپ به چاپخانه‌ اطلاعات برده بود. مرحوم احمد شهیدی در آن زمان سردبیر اطلاعات ماهانه بود. ایشان از آقای مهران خواسته بود تا طراح جلد را به او معرفی کند. رفتم و ایشان داستانی به من داد تا طراحی کنم. اگر اشتباه نکنم نام داستان «انتقام» بود. از همین زمان همکاری من با اطلاعات ماهانه و هفتگی آغاز شد و نزدیک به هفت سال ادامه داشت.

از روند شکل‌گیری و تاسیس آتلیه در سال ۱۳۲۵ در خیابان لاله‌زار بگویید. فکر می‌کنم با جواد هاتف شریک بودید. درست است؟
من پیش از تاسیس اتلیه همان‌طور که صحبت شد در روزنامه‌ اطلاعات کارهای گرافیک را می‌ساختم. یک شاگردی آن‌جا داشتم به نام «جواد هاتف» همکار من بود. بعد از مدتی که در روزنامه با هم کار کردیم، در خیابان لاله‌زار یک ساختمان جدیدی ایجاد شد به نام «سرای ابهری» من رفتم نگاه کردم یک سالن تقریبا کوچک بود. بزرگ نبود. اجاره کردم و اولین آتلیه‌ام در خیابان لاله‌زار در این محل بود. یکمی پایین‌تر از سینما ایران.

  • دیگر طراحان از همان ابتدای کار به آتلیه پیوستند یا در سال‌های بعد؟

به مقدار کاری که من سفارش می‌گرفتم بستگی داشت. تا یک جایی من خودم می‌رسیدم و انجام می‌دادم. کارهای گرافیک، کارهای مربوط به روزنامه‌ها، مجله‌ها، کتاب‌ها و. . سفارش میامد و من انجام می‌دادم. دیگر دوستان رفته‌رفته آمدند و کارها تقسیم شد.

  • در همین دوره دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا هم بودید؟

بله هم‌زمان دانشگاه هم می‌رفتم. اما چیزی گیرم نیامد. زمانی که من می‌رفتم دانشگاه شاگردانم در آتلیه بیشتر از دانشجویان دانشگاه بود. (خنده) آقای علی‌محمد حیدریان استاد شبیه‌سازی و طبیعی‌سازی و مهندس هوشنگ سیحون استاد معماری و دکور ما بودند. اگر اشتباه نکنم من از ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۵ دانشجو بودم.

  • درباره‌ نقش خیابان لاله‌زار بگویید. چه تاثیری در روابط متقابل شما با این قشر از سفارش‌دهنده‌ها داشت؟

هرچیزی تاثیر خودش را دارد. اگر آتلیه جای دیگر تهران بود، من آنجا نبودم که بدانم چه اتفاقی می‌افتاد. من از لاله‌زار شروع کردم. این خیابان یک نوع مرکز فرهنگی بود. مرکز شهر بود و مردم از دیگر مناطق می‌آمدند. نویسنده‌ها و دیگر اهالی هنر هم راهی به لاله‌زار داشتند.

  • بیشتر چه کسانی سفارش‌دهنده‌ شما بودند؟

شعرا و نویسندگان. کارهای من بیشتر طراحی کتاب بود. متن و جلد. هرچیزی که یک کتاب لازم داشت. تصور می‌کنم جلد کتاب هم اولین بار بود که به‌صورت مصور درمی‌آمد که من کار کردم. از شعرا کتاب‌هایی که برای فریدون کار انجام دادم را به یاد دارم. نقاشی‌های سیاه و سفیدی را برای اشعار نیما یوشیج، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، احمد شاملو، نصرت رحمانی و دیگرانی انجام دادم.

  • درباره‌ تجربه‌ کار با نیما یوشیج بگویید؟ خودتان نیما را دیده بودید یا رفاقتی بین شما وجود داشت؟

بله نیما را دیده بودم. من برای بیشتر شعرا کار کردم. به خصوص برای نیما که تعداد بیشتری کار کردم.

  • ماجرای تغییر نام آتلیه چه بود؟

دفترهای تهران | خیابان لاله زار | محمد بهرامی |

نخستین نامِ آتلیه «آرک» بود. بعد از جدا شدن همکار و شریکم جواد هاتف زمانی که در خیابان لاله‌زار بودم، این نام شد آتلیه‌ «بهرامی». زمانی که به خیابان شاه‌آباد رفتم، این نام به آتلیه‌ «پارس» تغییر کرد. جمعیت آتلیه زیاد شد. شاگردانم بیشتر شدند. در لاله‌زار اگر دو یا سه شاگرد داشتم، در شاه‌آباد شدند ده – پانزده نفر. دلیل این تغییر نام این بود که دیگر تنها نبودم و برای عمومیت دادن به کار نام اتلیه را از انحصار نام فامیلی خودم درآوردم

  • چه کسانی برای کار پیش شما آمدند؟

در آن دوران حدود هفده – هجده نفر در آتلیه مشغول به‌کار بودند. من با همه به یک اندازه نزدیک بودم. سفارش‌هایی که می‌آمد، آنچه که خودم می‌رسیدم و سبک خودم بود، خودم انجام می‌دادم. آنچه که نمی‌رسیدم را در بین شاگردانم پخش می‌کردم. بسته به اینکه توانایی کدام بیشتر بود. یا سریع‌تر بودند کارها تقسیم می‌شد. سعی من همواره بر این بود که سلیقه و روش خاص همکارانم شکوفا شده و روبه تکامل رود. همکاران خوب گذشته‌ من هریک در کار و سبک خود استادانی برجسته شدند. در حقیقت آتلیه‌ من مثل مدرسه‌ گرافیک بود که استادان گرافیک هنر ایران از آنجا برخاستند.

پرویز کلانتری، مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، علی‌اکبر صادقی، باریس آسیریان، محمد تجویدی، علی شاه‌میری، علی‌اصغر معصومی، حسین اسلامیان، محمدعلی زاویه، عبدالله باقری، نصرت‌الله خوانساری، رضا مافی، عباس کوه‌زاد و… در دوره‌های مختلف در آتلیه‌ من مشغول به فعالیت بودند.

  • من نام بعضی از این هنرمندان را می‌گویم، اگر چیزی به یاد داشتید لطفا مرا همراهی کنید.

بگویید تا ببینم چه می‌شود

  • پرویز کلانتری؟

از جوان‌ترین‌ها بود. هنرمند با ذوقی بود و سبک شیرین و خاصی داشت. یادش به‌خیر.

  • علی شاه‌میری؟

خطاط تشکیلات من بود. خدا بیامرزتش. خطاط طراز اولی بود و خط‌های فارسی را می‌نوشت.

  • مرتضی ممیز؟

زودتر از همه آمد. با استعداد بود. کار را که می‌دادی همان‌طور که می‌خواستی برایت می‌ساخت. بعد از آتلیه رفت کتاب هفته با شاملو. من با شاملو دوست نبودم اما می‌آمد و می‌رفت. ممیز خیلی زود فوت کرد متاسفانه.

  • علی‌اکبر صادقی؟

صادقی هم در دوره‌ ممیز امد. بعدا برای خودش در خیابان شاه‌آباد تشکیلاتی درست کرد به نام آتلیه‌ هفت و ادامه داد.

  • حسین اسلامیان؟

تذهیب را آقای اسلامیان کار می‌کرد. متخصص تذهیب بود. این کار تخصص می‌خواست و کار هرکسی نبود. چون خیلی دقت و ظرافت می‌خواست.

  • آیدین آغداشلو؟

از بین کارهایی که لازم بود ما بسازیم به آیدین کارهای تصویری و رنگی می‌دادم. با استعداد بود.

  • باریس آسیریان؟

قلمش بسیار محکم بود. بیشتر حروف لاتین را می‌نوشت. در ساخت لوگو بسیار دقیق و با دقت بود.

  • محمد تجویدی؟

فرزند زنده‌یاد هادی تجویدی بود. کارهای مینیاتور را او می‌ساخت.

  • من جایی خواندم که نشانه‌ بانک ملی را شما بازطراحی کرده‌اید. درست است؟

یادم نمی‌آید. حجم کارهای من خیلی زیاد بود. یادداشت نکردم. لوگوهای زیادی را من ساختم.

  • نشانه‌ انتشارات امیرکبیر که نقشی تاریخی‌ست و برگرفته از یک مُهر استوانه‌ای داریوش بزرگ را شما طراحی کرده‌اید؟

بله. آقای عبدالرحیم جعفری یک روز أمد پیش من. یک جایی را اجاره کرده بود برای کار کردن. این بود که آمد و گفت یک علامتی بساز برای امیرکبیر. من هم آن سوار و اسب را ساختم.

  • نشانه‌های کتاب‌های سیمرغ و کتاب‌های پرستو که از زیرمجموعه‌های نشر امیرکبیر بودند نیز توسط شما طراحی شد؟

درست است. همکاری من با انتشارات امیرکبیر فراتر از طراحی نشانه بود و ادامه داشت. طراحی جلد کتاب و مصور کردن شاهنامه.

  • درباره‌ مصور کردن شاهنامه بگویید.

علاقه‌مند بودم که برای متون و صحنه‌های حماسی شاهنامه‌ فردوسی تصاویری بسازم. این تصویرسازی‌ها و مینیاتورها توسط نشر امیرکبیر در قالب یک مجموعه‌ نفیس به چاپ رسید. من در این تصاویر شاهنامه رنگ و برخی ترکیب‌بندی‌ها را از نگارگری ایرانی الهام گرفتم و پرسپکتیو را به آن اضافه کردم.

دفترهای تهران | خیابان لاله زار | محمد بهرامی |

  • برای ناشران دیگری هم نشانه طراحی کرده‌اید؟ برای نمونه انتشارات نیل.

ببینید اکثر ناشران. یک چیزی حدود نود درصدشان می‌آمدند پیش من. برای اینکه در آن زمان تنها آتلیه‌ هنرهای گرافیک در ایران بود. هنوز شخص دیگری در جایی آتلیه‌ای به این شکل نداشت.

  • در دنیای نشریات بیشتر برای کدام مجله‌ها کار طراحی گرافیک کرده‌اید؟

برای مجله‌ها و روزنامه‌های زیادی کار کردیم. «فردوسی» و «سپید و سیاه» از بارزترین ان‌هاست. از دیگر نمونه‌ها مجله‌ «امید ایران» را به خاطر دارم.

  • کارهای تبلیغاتی انجام نمی‌دادید؟

کارهای ما بیشتر ادبی بود. تا کارهای تبلیغاتی. کارهای تبلیغاتی ما تقریبا یک دهم کارهای ادبی هم نبود. خیلی کم بود. بسته‌بندی سیگار بود. سفارش که می‌امد رد نمی‌کردیم. این تزئینات جعبه‌های سیگار و عطر کارهای لوکس را به‌ناچار طراحی می‌کردم.

  • درباره روند طراحی جلد کتاب‌ها بگویید. با چه تکنیکی کار می‌کردید؟

در ابتدای کار کتاب‌ها را می‌خواندم. زمانی که وقتم کمتر شد. یک مقداری می‌گفتم خود نویسنده شرح می‌داد، کمی هم خودم می‌خواندم. در نتیجه به یک جایی می‌رسیدیم و یک چیزی برایش می‌کشیدم. برای تهیه یک روی جلد سه رنگ ابتدا از یک عکس سیاه و سفید سه عدد به‌صورت خیلی کم‌رنگ چاپ می‌کردیم. در ادامه من یکی را برای رنگ زرد، دومی را برای رنگ قرمز و سومی را برای رنگ آبی می‌ساختم. توجه کنید که همه‌ این‌ها به شکل یک رنگ ساخته می‌شد. سپس از آن‌ها گراور ساخته می‌شد و در ماشین لترپرس بسته و برای گراور زرد، رنگ زرد و برای گراور قرمز و الی آخر رنگ خودش را در مرکب‌دان ماشین می‌ریختند. هنوز چهار رنگ باب نشده بود.

  • آتلیه‌ پارس تا چه سالی فعال بود؟

تا سال ۱۳۴۲. بعد از پارس چاپخانه‌ «گوتنبرگ» را در خیابان سعدی راه انداختم. مجموعه‌ کاملی که از طراحی تا پایان کار یعنی چاپ را دربَر داشته باشد. در این دوره کارهای بسته‌بندی هم انجام می‌دادیم. یکی از همکارانم در گوتنبرگ بیوک احمری بود. از افراد قبلی آیدین آغداشلو بود که در این دوره نیز دوباره همکار من شد در گوتنبرگ من حدود پنجاه نفر کارمند داشتم. دو نفر متخصص ماشین‌آلات هم داشتم که آلمانی بودند. جالب بود جوری مدیریت می‌کردم که از دروازه‌دولت که وارد خیابان سعدی می‌شدم، بچه‌ها منظم‌تر می‌شدند. با این که هیچ خشونتی نداشتم و کاملا جدی بودم. یک انسان وقتی کاری را قبول می‌کند باید انجام دهد. آن‌ها هم می‌دانستند که من بسیار جدی هستم.

  • خیابان لاله‌زار چه تفاوتی با خیابان شاه‌آباد یا سعدی که شما گوتنبرگ را آنجا تاسیس کردید داشت؟

لاله‌زار خیابان شلوغ تهران بود. سینماها بیشتر در این خیابان بود. آمد و رفت مردم بیشتر بود. با دیگر خیابان‌ها تفاوت‌های عمده داشت.

  • شما بعد از کار یا در زمان‌های استراحت با آقای شاه‌میری به کدام کافه، رستوران یا کاباره در لاله‌زار می‌رفتید؟

یادم نیست. من می‌رفتم خانه‌ خودم. آقای شاه‌میری هم می‌رفت خانه‌ خودش (خنده) من اهل کاباره رفتن نبودم. روابط من با کسانی که برایم کار می‌کردند رسمی بود. ولی آقای شاه‌میری مُسن‌تر بود و رفیق ما بود. خیلی مرد باادب و با نزاکتی بود. هنرمندِ خطاط و انسان خوبی بود.

  • در آن دوره در خیابان لاله‌زار طراحان مهاجر ارامنه هم بودند. موشخ و ناپلئون سارواریان، میشا گیراگوسیان و هایک اُجاقیان یا طراحی به نام فردریک تالبرگ که بیشتر کارهای سینمایی می‌کردند. از آن‌ها شناخت یا همکاری نداشتید؟

نه من این‌ها را نمی‌شناختم. اما از طراحان ارامنه باریس آسیریان بود که پیش من کار می‌کرد.

  • شما برای سینما پوستر طراحی نمی‌کردید؟

عرض کردم. کارهای ما جنبه‌ تبلیغاتی نداشت. بیشتر ادبی بود.

  • در سال ۱۳۵۱ در سازمان ملل برای شما بزرگداشتی گرفتند. از آن اتفاق چیزی به یاد دارید؟

یادم هست که نمایشی از آثارم گذاشتند. تصاویر شاهنامه بیشتر بود. جشن گرفتند و درباره‌ من صحبت‌ها شد.

  • این افرادی که نام بردید یا کار حرفه‌ای خود را با شما آغاز کردند یا دوره‌ای را همکار یا شاگرد شما بودند. اکثرا هم در کارشان تداوم داشتند. کارهای بعد از انقلاب آن‌ها را دنبال می‌کردید؟

بعد از انقلاب من تشکیلات‌ام را رها کردم. اما بچه‌ها همه ادامه دادند. من بعد از انقلاب یک سفری رفتم. بعد از برگشت دنبال کارهای گرافیک نرفتم. خودم شخصا به عنوان یک نقاش هرانچه که دوست داشتم را می‌کشیدم.

  • اخیرا هم کتاب شما درباره‌ تاریخ فرهنگ و هنر ایران با عنوان «برآمدن آفتاب» منتشر شده که نتیجه‌ سال‌ها تحقیق و تلاش شماست و باعث خوشحالی. در بین طراحی و تالیف کتاب کدام برای شما جذاب‌تر است؟

هر دو جذاب است. این کتاب تاریخ فرهنگ و هنر ایران است. از دوران پیش از تاریخ تا دوری هخامنشیان. شما خواندید؟

  • نه هنوز متاسفانه. تقریبا تازه منتشر شده.

پس بخوان. بخوانی بیشتر هم خوشحال می‌شوی. هرموقع که بیکار بودید ارزش دارد که این را بخوانید. یا بگذار جزو کارهایت روزی یک ساعت. خیلی چیز گیرت میاد. هرکَس خوانده امده تعریف کرده خلاصه. جلد دوم مربوط به دوره‌ هخامنشیان است که تالیف آن را آغاز کردم.


  • منبع: ماهنامه تجربه | شماره ۲۰ (تیر ۱۴۰۲) | صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷

دفترهای تهران | لاله زار |

لینک کوتاه : https://daftarhayetehran.com/?p=3988
  • 715 بازدید