پارک دانشجو به عنوان مرکزیترین پارک عمومی شهر تهران، از نخستین روزهای شکلگیری خود، چه آن زمان که «باغ بلدیه» بود و چه در دوران گذار تهران از شهری سنتی به شهری شبه مدرن، محل و پاتوقی برای تجمع طبقات و گروههای مختلف اجتماعی به شمار میآمد.
در میان گروههای اجتماعی، بیش از همه، حضور گروهی از افراد با گرایشهای جنسی و جنسیتی متفاوت است که مورد توجه قرار گرفته و تشخصی ویژه را برای این بوستان به همراه آورده است.
در این مقاله به چالشهای زیستی دگرباشان جنسی در ایران و وظایفی که اجتماع در قبال آنها میبایست بر عهده بگیرد، نمیپردازیم. چراکه این بررسی نیازمند مطالعاتی جامع و ادبیاتی تخصصی است که در این مقاله نه امکان رسیدن به آن را داریم و نه در جستجوی بیان آن هستیم. تنها به سیر تاریخی حضور این دسته از افراد و دلایل تجمع آنها در بوستان دانشجو توجه خواهیم داشت و در این میان اگر ناگزیر به بازنشر تصاویر و بازخوانی رویدادهایی شدهایم، طبعا به این معنا نخواهد بود که به همه آنها مهر تائید میزنیم.
زندگی مدرن شهری به همراه خود آداب و مقتضیاتی به همراه دارد که در زندگی کلاسیک و سنتی ردی از آنها پیدا نمیکنیم. از جمله آنکه در زیست مدرن، شهر بستری برای حضور عقاید مختلف اجتماعی، مذهبی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. به نسبت فراهمسازی امکان این حضور است که شهر مدرن میتواند رشد پیدا کرده یا دچار افول شود.
گروهی از پژوهشگران علوم انسانی، تاریخ گفتمان زیست مدرن شهری را تا عهد صفویه عقب بردهاند و قائل به این نکته هستند که پادشاهان صفوی مدل قابل طرحی از شهر مدرن را در قالب شهر اصفهان پایهریزی نمودهاند. علیرغم این باور، بسیاری تاریخ شهر مدرن در ایران را به دوران معاصر و عصر زمامداری پهلویها نسبت دادهاند. نظری که در این مقاله من نیز به آن استناد میکنم.
رواداری ایرانیان نسبت به باورها و عقاید متفاوت و گاه متضاد، از سابقه دیرینی برخوردار است. علیرغم این تاریخ قابل استناد، جامعه ایرانی در پذیرش اجتماعی گروههایی با رفتارهای متفاوت جنسی و جنسیتی چندان موفق عمل نکرده و اغلب آنها برای حفظ امنیت اجتماعی یا برخورداری از امکاناتی برابر با دیگران، نیازمند زیستی پنهانی و رفتاری چندگانه در طول تاریخ بودهاند.
چیستی و چرایی گرایش برخی افراد به نوع متفاوتی از رفتار جنسی، جدا از عامل بیولوژیک، معلول برخی گزارههای اجتماعی است که میبایستی به آن به صورت جدی پرداخت. در این میان آن چیز که مهم است و نباید به آن بیاعتنا بود، گرایشی است که در میان برخی از افراد جامعه به بروز این رفتار وجود دارد و فارغ از دلیل آن، نوع رفتار جامعه با این پدیده میبایستی در درجه اهمیت قرار بگیرد. به هر ترتیب جامعه ایرانی به مانند همه جوامع با جمعیت قابل توجهی از دگرباشان جنسی مواجه است که نمیتواند انها را نادیده بگیرد یا با آنها به صرف وضعیت بیولوژیکیشان برخورد سلبی نماید.
جامعه کوئیر (Queer) و دگرباشان جنسی، همزمان با جنبش هیپیسم در سراسر جهان امکان بروز و حضور اجتماعی پیدا کردند. این حضور در جامعه ایرانی، همزمان با موج جهانی هیپیگری، در دهه چهل و پنجاه خورشیدی به تدریج شکل آشکاری به خود گرفت و جریانِ خاصِ خود را راهبری کرد.
شکل عامیانه و ابتدایی این رواج در «ژیگولیسم لالهزاری» امکان حیات پیدا کرد و آرام آرام، جامعه ایرانی به سبک متفاوتی از زندگی مواجه شد. در این میان جامعه روشنفکری و هنری، بیش از سایر اقشار جامعه به این پدیده روی خوش نشان داد و پیشتاز پذیرش و گرایش به این نوع رفتار نوظهور بود.
از جمله نخستین افرادی که در دهه چهل خورشیدی، تعلق خود را به این گروه اجتماعی آشکار نمود، بیژن صفاری، هنرمند نوگرای ایرانی است که به دلیل انتساب به خانوادهای شاخص، رفتار او بیش از دیگران مورد توجه قرار گرفت.
بیژن صفاری، فرزند تیمسار محمدعلی صفاری است که در سوابق شغلی او علاوه بر سناتوری، عناوینی چون ریاست شهربانی کل کشور (دو دوره)، فرماندهی نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی ایران، شهردار تهران (دو دوره)، استانداری استانهای آذربایجان شرقی، خراسان و مازندران، نمایندگی مجلس شورای ملی (سه دوره) و ریاست دانشگاه تبریز به چشم میخورد.
از بیژن صفاری به عنوان هنرمندی پیشرو و پیشتاز در هنر نقاشی و معماری مدرن نام میبرند. او همچنین از مدیران فرهنگی منتسب به دفتر فرح پهلوی است که به جریانهای نوگرای هنری در ایران وابسته بود. او از اعضای هیئت امنای بنیاد شهبانو فرح بود. همچنین عضو موثر «گروه هنرمندان معاصر» بود که متشکل از هنرمندان نوگرایی چون پرویز تناولی، سهراب سپهری، مارکو گریگوریان، منوچهر شیبانی، سیراک ملکونیان و کیوان خسروانی میشد.
مدیریت «کارگاه نمایش رادیو و تلویزیون ملی ایران» و عضویت در ستاد برنامهریزی و مدیریت «سازمان جشن هنر شیراز» از جمله دیگر مسئولیتهایی است که صفاری در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بر عهده داشت.
بیژن صفاری همچنان که گفته شد، معماری نوگرا و صاحب ذوق بود. از او به عنوان یکی از طراحان ساختمان «تئاتر شهر» نام بردهاند. همچنین طراحی بوستان پهلوی (دانشجو) از جمله آثار او در حوزه طراحی شهری است. اثری که او را با حواشی فعلی پارک دانشجو پیوند داده است.
بنا به اطلاعات موجود، بیژن صفاری در مهر ماه ۱۳۴۷ با فردی به نام سهراب محوی به صورت رسمی و آشکار ازدواج کرده است. با مطالعه گزارشهای موجود که در برخی مجلات و رسانههای مستقل آن دوره منتشر شده است. همچنین گزارشهای رسمی ساواک، اطلاعات چندانی در این خصوص به دست نمیآید. به نظر میرسد به دلیل جایگاه اجتماعی خانواده طرفهای درگیر این ماجرا و نیز، حساسیت بسیار زیاد جامعه ایرانی، اصحاب رسانه از انتشار هرگونه گزارش و تحلیلی در این خصوص منع شده باشند. با این وجود چند گزارش معدود از این اتفاق پرده برداشته و آن را ثبت کرده است. اگرچه ابهاماتی را نیز در این خصوص رقم زدهاند. از جمله اینکه نام سهراب محوی در برخی از گزارشها به کیوان خسروانی تغییر یافته است. ابهام دیگر در تاریخ برگزاری این مراسم است که برخی آن را در بهمن ۱۳۵۶ عنوان کردهاند. با این وجود اطلاعات رسمی و از جمله گزارشهای ساواک و برخی مطالب منتشر شده در رسانهها ملاک استناد ما قرار گرفته است و به منابع شفاهی به دلیل ابهامات فراوانی که در آنها موجود است، توجهی نداریم.
سهراب محوی، فرزند سپهبد ایرج محوی است. سپهبد محوی در سوابق شغلی خود عناوینی چون ریاست حفاظت از کاخهای شاه، ریاست اداره کارگزینی ارتش شاهنشاهی، فرماندهی لشکر رضائیه، فرماندهی لشکر اهواز و ریاست اداره حفاظت شرکت ملی نفت را دارد.
در سند منتشر شده از اسناد ساواک که به تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۴۷ مربوط است اینگونه آمده است:
«به طوری که بین مردم شایع است سهراب محوی پسر تیمسار سپهبد محوی و بیژن صفاری پسر سرتیپ صفاری در یک ضیافت مانند دختر و پسر ازدواج خود را اعلام داشتهاند… ضمناً اشاعه دارد که سکته اخیر تیمسار صفاری در اثر اعمال و رفتار ناشایست پسرش بوده است.»
در گزارش تکمیلی ساواک از بیژن صفاری در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۴۷، به صورت تلویحی به موضوع همجنسگرایی او اشاره شده است:
«نامبرده به علت اقامت زیاد در کشورهای اروپائی و آمریکا دارای اخلاق و خصوصیات متغیر بوده و به شخصیت اجتماعی خود بیاعتنا و در مجالس و مهمانیهای خصوصی (بالماسکه) برای سرگرمی دوستان حتی از پوشیدن لباس زنانه و گذاشتن اسم بانوان روی خود ابا و امتنائی [امتناعی] ندارد و به طوری که شایع است در گذشته دارای انحرافات جنسی بوده. …خانواده نامبرده از خانوادههای متنفذ کشور بوده ولی مشارالیه با توجه به اخلاق و رفتارش دارای نفوذ و احترام زیادی در بین قاطبه اجتماع نمیباشد.»
در گزارشها به صورت پراکنده اشارههایی به مراسم ازدواج بیژن صفاری و سهراب محوی شده است. طبق این اطلاعات مراسم رسمی در قالب یک ضیافت شام در «هتل کومودور» در خیابان تخت جمشید (آیت الله طظالقانی) برگزار شد. این هتل از ساختههای بیژن صفاری است و به نوعی غیر رسمی از آن به عنوان پاتوقی برای تجمع همجنسگرایان طبقات بالای اجتماع یاد کردهاند.
اجرای مراسم به این ترتیب بود که بیژن صفاری و سهراب محوی که از مدتها پیش با هم در ارتباط بودند، به قصد آشکارسازی این ارتباط گروه برگزیدهای از درباریان، روسای ارتش و مدیران دولتی و صاحبان نفوذ را دعوت کرده و در حضور آنها ازدواج خود را جشن گرفتند. آنها سپس در حالی که سوار بر کالسکه تشریفاتی بودند، فاصله میان هتل کومودور و پارک پهلوی را طی کردند و سپس در پارک تازه افتتاح شده پهلوی که طراحی آن را صفاری بر عهده داشت، در میان گروهی از همجنسگرایان و دگرباشان جنسی به رقص و پایکوبی پرداختند. این اتفاق که در نوع خود در فضای اجتماعی ایران نادر بود، برای این گروه اجتماعی اهمیت فراوانی یافت. از آن زمان بوستان پهلوی به محلی برای قرارهای هفتگی گروههای متفاوت جنسی تبدیل شد و آنها به یادکرد نخستین ازدواج آشکار دو همجنسگرا، این بوستان را به محفلی برای خود تبدیل کردند. اتفاقی که همچنان ادامه دارد.