«خرابی خانه دایی جان ناپلئون کار انگلیسیهاست؟» این تیتر گزارشی بود که روز ۲۵ آذرماه سال ۱۳۸۳ در صفحه میراث فرهنگی روزنامه ایران منتشر شد. گزارش خبر میداد که خیابان لالهزار تهران آبستن یک رویداد ناگوار است و یکی از معدود خانه – باغهای بازمانده از لالهزار عصر قاجار در آستانه نابودی است؛ خانهای که دست بر قضا لوکیشن یکی از سریالهای تاریخ تلویزیون ایران بود. با این حال، کمتر کسی از نشانی آن خبر داشت یا میدانست که آن خانه، زمانی به صدراعظم سه پادشاه قاجار تعلق داشته است. هرچه که بود، گزارش «ایران» آغازگر راه پر و فراز و نشیبی شد که اکنون پس از ۱۱ سال با همراهی طیف وسیعی از رسانهها و فعالان میراث فرهنگی به فرجام خود نزدیک میشود. هفته گذشته، عیسی علیزاده، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران اعلام کرد: «شورای شهر تهران مهرماه سال گذشته شهرداری را ملزم به خرید خانه- باغ اتحادیه کرده بود و طبق آن، این ملک به مبلغ ۲۸میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان توسط سازمان زیباسازی خریداری شد.» این، نه تنها خبری خوش برای دوستداران میراث فرهنگی بلکه به منزله اعلام پیروزی رسانهها در جدالی نفسگیر با بساز و بفروشهایی است که در تمام این مدت برای کوبیدن خانه داییجان ناپلئون و تبدیل آن به مجتمع تجاری دندان تیز کرده بودند.
- کار، کار انگلیسیهاست!
گزارش «ایران» در ۲۵ آذرماه ۸۳ با یادی از خانه دایی جان ناپلئون، فاتح جنگهای کازرون و ممسنی آغاز میشد آن گاه از حال و روز امروز خانه سراغ میگرفت و خبر میداد: «خریداران ملکی که افزون بر چند میلیارد تومان قیمت دارد، بدین امید در انتظار نشستهاند که باغ و خانه را کوبیده و تبدیل به احسن! کنند.» و با این جملات به پایان میرسید که «دایی جان ناپلئون در پس هر ماجرایی توطئه انگلیسیها را میدید. شاید خانه او نیمه ویران شده باشد اما بنایی که در ذهن اخلافش از توطئه پنداری درافکند، به غایت استوار است. اینک ما حق داریم بپرسیم: آیا ویرانی خانه دایی جان توطئه انگلیسیهاست؟ آیا مقامات مربوطه با هدایت انگلیسیها از ثبت خانه در فهرست آثار ملی غفلت ورزیدهاند؟ … آیا کار، کار انگلیسیهاست؟»
این گزارش موجب شد که سازمان میراث فرهنگی به تکاپوی ثبت ملی خانه داییجان ناپلئون بیفتد و آن را در تاریخ ۱۲ تیرماه ۱۳۸۴ به شماره ۱۲۰۵۷ در فهرست آثار ملی ایران ثبت کند. این تازه اول ماجرا بود؛ زیرا رویدادهای بعدی نشان داد که لوح ثبتی خانه اتحادیه، چیزی بیش از یک برگه کاغذ نبوده است!
- ارثیه صدراعظم برای داییجان
باغ و عمارت معروف به خانه داییجان ناپلئون که تا هفته گذشته به مدت ۹۹ سال در تملک خانواده اتحادیه بود، در اصل به یکی از نامدارترین رجال عصر قاجار تعلق دارد. استاد سید عبدالله انوار، تهرانشناس برجسته در اینباره میگوید: «خانه مورد نظر، بخش بازمانده از خانه و باغ بسیار بزرگی است که در زمان قاجار به میرزا ابراهیم خان امینالسلطان اول، قهوهچی ناصرالدینشاه تعلق داشت و بعد از او به فرزندش، میرزا علیاصغر خان امینالسلطان دوم، رسید. این شخص در زمان ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه به تناوب صدراعظم ایران بود و بخشهای دیگری را به خانه پدری در خیابان لالهزار افزود.» به گفته استاد انوار «خانه امینالسلطان در زمان صدارت او قبلهگاه مراجعان و محل ملاقاتهای سرنوشتساز رجال سیاسی بود و حتی ناصرالدینشاه نیز دیدارهایی از آن داشت اما پس از قتل امینالسلطان در سال ۱۲۸۶ شمسی توسط ورثه او به چند قسمت تقسیم شد و بخش بزرگی از آن به حاج رحیم اتحادیه فروخته شد.»
دکتر منصوره اتحادیه، نوه حاج رحیم و استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه تهران میگوید: «پدربزرگم خانه مجلل امینالسلطان را در سال ۱۲۹۵ خورشیدی از ورثه امینالسلطان خرید و تا سال ۱۳۱۳ که درگذشت، در این خانه ساکن بود. او پیش از مرگ خانهاش را به صورت ۳۰سهم میان ۲۱فرزند خود تقسیم کرد. با فوت برخی از فرزندان، سهمشان به نسل دوم خانواده رسید و موجب شد که خانه با تعدد مالکان مواجه شود.»
در واقع، مهمترین علتی که بقای این خانه ۹۰۰۰ متری را تا ۸۰ سال بعد سبب شد، همین تعدد مالکان و توافق نداشتنشان برای فروش یا تغییر وضعیت خانه بود. اما یک عامل دیگر نیز یاریرسان شد: در دهه ۱۳۵۰ ناصرتقوایی، کارگردان نامآشنای سینمای ایران، خانه اتحادیه را به عنوان لوکیشن سریال تلویزیونی داییجان ناپلئون انتخاب کرد و موجب شد که این خانه – باغ قجری به خانه داییجان ناپلئون معروف و در خاطره جمعی دو نسل از ایرانیان پایدار شود. با تکیه بر همین موضوع بود که رسانهها توانستند افکارعمومی را برای حفظ خانه اتحادیه همراه کنند.
- بودجهای که آمد و رفت
ثبت ملی خانه اتحادیه، محدودیت زیادی را برای مالکان پرشمار آن ایجاد میکرد؛ آنها از قبل به فکر فروش خانه بودند اما در شرایط جدید هیچکس حاضر نبود خانهای را که قابل تخریب یا دخل و تصرف نیست، خریداری کند. بدینترتیب خانواده اتحادیه به انتظار نشستند تا سازمان میراث فرهنگی برای خرید خانه پا پیش بگذارد. یک مقام ارشد پیشین در این سازمان که مایل نیست نامش برده شود، در اینباره به «ایران» میگوید: «با توجه به اهمیت و نفاست خانه اتحادیه، سازمان میراث فرهنگی بودجهای ۵ میلیارد تومانی را برای خرید آن فراهم کرد و با مالکانش به توافق اولیه رسید اما به علت تعدد مالکان، پارهای مشکلات حقوقی پیش آمد که البته قابل حل بود اما در این بین، یکی از مدیران سازمان که درصدد خرید بنای دیگری در شهر زادگاهش بود، با نفوذ خود بودجه پیشبینی شده را صرف آن کار کرد.» این اقدام، ضربه مهلکی را بر پیکر خانه – باغ اتحادیه وارد آورد؛ چندانکه بعدها احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر تهران گفت: «بیشتر مشکلات خانه اتحادیه به کوتاهی سازمان میراث فرهنگی برمیگردد. اگر سازمان میراث فرهنگی کوتاهی نمیکرد کار به اینجا نمیکشید.»
- خروج خانه از فهرست آثار ملی
مالکان خانه – باغ اتحادیه که یک بیغوله حدوداً ۹هزار متری روی دستشان مانده بود، پس از چند سال بلاتکلیفی به دیوان عدالت اداری شکایت بردند و موفق شدند که در سال ۱۳۹۰ حکم ابطال ثبت ملی خانه را دریافت کنند. این حکم به معنی برداشتن تمام موانع قانونی برای تخریب خانه داییجان ناپلئون بود. به نظر میرسد که بیش از خانواده اتحادیه بساز و بفروشها از صدور این حکم شادمان شدند. شهرداری نیز چراغ سبز خود را روشن کرد و بهروز کاشف، مدیر وقت بافت تاریخی شهرداری تهران با تأیید ضمنی رضایت شهرداری از تخریب خانه دایی جان ناپلئون گفت: «پس از تخریب خانه مزبور، قطعاً ضوابط بافت تاریخی از قبیل کاربری، تراکم، سطح اشتغال و ارتفاع رعایت میشود.» اندکی بعد، یک پاساژ مرتفع با طبقات غیرمجاز، دیوار به دیوار خانه دایی جان ناپلئون بالا رفت.
شهرداری زیر تیغ رسانهها
در واکنش به بیعملی سازمان میراث فرهنگی و بیتفاوتی شهرداری، یک بار دیگر رسانهها وارد عمل شدند. از همه بیشتر، سه خبرگزاری ایسنا، مهر و میراث فرهنگی به خبررسانی گسترده در اینباره پرداختند و افکار عمومی را چنان بسیج کردند که در آبان ماه ۱۳۹۰ افزون بر ۳۶۰ نفر از هنرمندان سینما و تئاتر در نامهای به محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، خواستار خرید و مرمت خانه از سوی شهرداری شدند.
همچنین در بهمنماه همان سال، بیش از ۱۰۰ روزنامهنگار در نامه سرگشاده به قالیباف، سیاستهای شهرداری در قبال هویت تاریخی پایتخت را به باد انتقاد گرفتند. در بخشی از این نامه آمده بود: «بر اصحاب رسانه و کارشناسان میراث فرهنگی و حوزه شهری پوشیده نیست که شهرداری در این مورد و موارد مشابه، در نقش تشویقگر ظاهر شده است. در واقع مالکان خانههای تاریخی… با آگاهی از این واقعیت که در صورت تخریب بناهای تاریخی، شهرداری تهران مجوز تبدیل ملک به واحدهای تجاری و اداری یا حداقل واحدهای مسکونی متعدد را صادر میکند و سود هنگفتی در انتظارشان خواهد بود، در جهت تخریب این بناهای کمیاب و ارزشمند گام برمیدارند.»
اگرچه شهردار تهران نامههای هنرمندان و روزنامهنگاران را بیپاسخ گذاشت اما خبرنگاران مجدداً در خردادماه ۹۲ نامهای را برای او ارسال و اعلام کردند: «اکنون که امید نداریم پول ما شهروندان تهرانی در راه حفظ هویت و اصالت شهرمان هزینه شود، از شما میخواهیم که حداقل نفروختن تراکم تجاری و اداری در جای این خانه تاریخی را اعلام کنید، تا بساز و بفروشان و دلالان زمین از این نگین لالهزار چشم طمع برگیرند و اصالت شهر ما بیش از این در پای منافع اقتصادی گروهی محدود قربانی نشود.»
- ورود شورا و کمیته
برگههای بازی رسانهها و فعالان میراث فرهنگی محدود به نامهنگاری با شهردار تهران نبود. اینبار به سراغ کسی رفتند که بر مسند ریاست شورای شهر تکیه زده و تورهای «کشف تهران» را ابداع کرده بود: احمد مسجد جامعی. او در آخرین روزهای سال ۹۲ با گروهی از خبرنگاران و مدیران شهرداری به خانه اتحادیه رفت و خبر داد که یک فوریت رسیدگی به وضعیت این خانه تاریخی در شورا تصویب شده است. پیش از آن در آبان ۹۲ شماری از فعالان میراث فرهنگی، مرتضی طلایی، دیگر عضو شورای شهر را به خانه اتحادیه برده و آنگونه که روزنامه ایران گزارش داد «قول طلایی به نسترنهای دایی جان ناپلئون» را گرفته بودند. از همینجا بود کهخیز بزرگ برای خرید خانه اتحادیه برداشته شد و پس از حدود ۲ سال به سرانجام رسید.
این کامیابیها تا حد زیادی مرهون تشکیل نهادی به نام «کمیته پیگیری حفاظت از خانه – باغ اتحادیه» بود که در اسفندماه ۱۳۹۰ با مشارکت برخی فعالان میراث فرهنگی و خبرنگاران شکل گرفت و سپس با موفقیتی که در این راه به دست آورد، به «کمیته پیگیری حفاظت از خانههای تاریخی تهران» تغییر نام داد تا کار خود را در محدوده وسیعتری دنبال کند.
سجاد عسگری، دبیر این تشکل میگوید: «ما میدانستیم که اگر روند خروج خانه اتحادیه از فهرست آثار ملی و تخریب و تجاریسازی آن به نتیجه برسد، آنگاه سدی شکسته میشود که از پی آن سیل تخریب میراث فرهنگی به راه میافتد.» او میافزاید: «کمیته کارهایی چون اطلاعرسانی وسیع درباره اهمیت و وضعیت خانه اتحادیه، مقابله با تجاریسازی پلاکهای مجاور، مذاکره با مقامات سازمان میراث فرهنگی و شهرداری تهران، و حتی مذاکره با سرمایهگذاران خصوصی برای خرید این خانه و ایجاد کاربریهای فرهنگی را در دستور کار قرار داد و نهایتاً از طریق شورای شهر و سازمان زیباسازی شهرداری به هدف خود دست یافت.»
شهرام شهریار از دیگر فعالان این کمیته و راهنمای تورهای تهرانگردی نیز میگوید: «در آن مقطع یکی از فعالیتهای ما برگزاری تورهای تهران گردی و بردن مردم به خانه اتحادیه بود تا با وضعیت وخیم میراث فرهنگی پایتخت آشنا شوند. ما ضمن هماهنگی با مالکان خانه، در چند نوبت به پاکسازی باغ، جمعآوری نخالهها و کاشت درخت با حضور آقای مرتضی طلایی، عضو شورای شهر اقدام کردیم و خانه-باغ اتحادیه را که از سوی صاحبان املاک مجاور تهدید میشد به طور دائمی مورد رصد قرار دادیم.» شهریار نخستین کسی بود که خبر تخریب بخشی از جبهه جنوبی خانه و آتشسوزی عمدی در بناهای تاریخی مجاور را در اختیار رسانهها قرار داد. او و عسگری این نکته را نیز یادآور میشوند که هرچه پروژه نجات خانه داییجان ناپلئون به موفقیت نزدیکتر میشد، عملیات روانی علیه آنان شدت پیدا میکرد و مورد اتهاماتی چون «دلالی» برای آثار تاریخی قرار میگرفتند.
- روی نقشه بمان!
اگرچه با خرید خانه اتحادیه توسط شهرداری تهران، این خانه از تخریب و تجاریسازی نجات یافت اما کار هنوز تمام نشده است. هنوز ابهاماتی درباره قیمتگذاری این خانه وجود دارد و شایعاتی در اینباره به گوش میرسد؛ هنوز تکلیف خشکیدن و قطع درختان کهنسال باغ اتحادیه و شناسایی و جریمه عاملان آن روشن نشده است؛ هنوز طرحی برای مرمت خانه روی میز شهرداری و سازمان میراث فرهنگی قرار نگرفته و از همه مهمتر، کاربری آن مشخص نشده است اما یک چیز روشن است. درحالی که زمین و زمان در جهت تخریب خانه داییجان ناپلئون عمل میکردند، این رسانهها بودند که با سماجت ۱۱ساله خود نگذاشتند این واپسین باغ قاجاری لالهزار از روی نقشه تهران حذف شود.
- منبع: روزنامه ایران | شماره ۶۰۶۲ | ۵ آبان ۱۳۹۴ | صفحه ۱۷