خیابان لالهزار در قدیم از جایگاه ویژهای نزد ساکنان ایرانی و خارجی تهران برخوردار بوده است. بازیابی هویت شهری، تجدید خاطره و توسعۀ حیات مدنی در تهران بدون توجه به لالهزار و تجدید حیاتش صورت واقع نمیگیرد. لالهزار حتی برای کسانی که عصر جدید آن را تجربه کرده اند، دارای ارزش و مفهوم خاصی از هویت تهران تلقی میشود. لالهزار تمام ابعاد مختلف یک پایتخت را در خود جمع دارد؛ لالهزار مدرن، لالهزار سیاسی، لالهزار گردشگاهی، لالهزار تجاری و لالهزار به عنوان روایتگر تهران و تهرانی، مهمترین خصایص تهران طی ادوار گذشته تا امروزند.
تاریخچۀ احداث خیابان لالهزار و تحولات کالبدی و کارکردی آن از این قرار است:
باغ لالهزار از فضاهای ساخته شده در زمان «فتحعلی شاه» قاجار و نزدیکترین باغ سلطنتی به شهر تهران از حصار شاه طهماسبی بود. این که باغ در چه زمانی ساخته شده روشن نیست؛ اما در سال ۱۱۵۴ ه. ش (۱۱۹۰ ه. ق) زمانی که نگارستان را میساختند، «ژنرال گاردان» افسر مأمور فرانسوی به تهران میآید و در باغ لالهزار اسکان مییابد. به دیگر سخن این باغ برون شهری قبل از ۱۱۹۰ ه. ق وجود داشته است.
دسترسی به باغ لالهزار از طریق دروازه دولت در شمال ارگ بود. این باغ، چنان که از بررسی نقشۀ سال ۱۲۰۵ ه. ش (۱۸۲۶میلادی) بر میآید، در مقایسه با باغ نگارستان باغ کوچکی بوده است. باغی که مکان تفریح شاه قاجار بود. فتحعلی شاه و محمد میرزا فرزند عباس میرزا سواره از ارگ برای گردش به باغ لالهزار میرفتند. اغلب اوقات به خصوص در ایام سیزده بدر، به عنوان عرصههای برون شهری مکانی برای شادمانیها و جشنهای خصوصی دربار بود. به جز شاهان قاجار، رجال و بزرگان قوم نیز در روزهای تعطیل و گاهی به صورت سواره با کالسکه به آنجا میرفتند و گشت وگذاری میکردند. باغ لالهزار در عین حال، محل اقامت موقت دژبانان نیز بود و از نمایندگان ممالک خارجی نیز در این باغ پذیرایی میشد. در واقع در این دوره باغ لالهزار باغی تفریحی است که هرچند جایگاه و موقعیت باغ نگارستان را به عنوان باغ نشست گاه سلطنتی خارج از حصار شهر ندارد، اما به عنوان باغ تفرجگاهی سلطنتی و نیز اقامت موقت مهمانان دربار مورد استفاده قرار میگرفته است. در این زمان باغ لالهزار باغ پُر دار و درخت مُصفایی است با لالههای خودرو و با نردههای چوبی که از جمله تفرجگاههای دربار به حساب میآمده است.
ازدیاد جمعیت تهران تا زمان ناصرالدین شاه و گسترش خودانگیختۀ شهر در خارج از حصار شاه طهماسبی، موجب میشود در سال ۱۲۵۰ ه. ش (۱۲۸۸ ه. ق) به دستور ناصرالدین شاه حصار تخریب شدۀ شهر از چهارسو گسترش یافته و باروی جدید هشت ضلعی ساخته شود. به این ترتیب محلات برون شهری نیز داخل شهر قرار میگیرند و تهران که در رقابت با استانبول دارالخلافۀ عثمانی بود، دارالخلافۀ ناصری نام میگیرد. با این گسترش، باغ لالهزار همراه با باغ نگارستان نزدیکترین باغهای سلطنتی به حصار تهران در شهر و باروی جدید قرار گرفته و نقش تفرجگاه درون شهری مییابند. بدین ترتیب باغ لالهزار و باغ نگارستان، دگردیسی خود را از فضاهای خصوصی و عرصۀ برون شهری درباری به فضای نیمه خصوصی و نیمه عمومی درون شهری آغاز و تعریفی نو در عرصۀ شهر را جستجو میکنند.
ناصرالدین شاه در سال ۱۲۵۲ ه. ش (۱۸۷۳ میلادی) به تشویق صدراعظم خود «میرزاحسین خان سپهسالار» به فرنگ میرود. در آنجا به ویژه در پاریس استقبال شایانی از او میشود و با مراسم باشکوهی در شانزه لیزه که با حرکت دستههای فیل در پیشاپیش مَرکب او همراه است، ورود او را گرامی میدارند. این مراسم چنان در او اثر میگذارد که در بازگشت درصدد تشکیل شانزه لیزهای در پایتخت برمی آید؛ در نتیجه دستور احداث خیابان لالهزار در باغ لالهزار را میدهد که در واقع دو خیابان لالهزار و باغ وحش (سعدی کنونی) در دو طرف آن باغ احداث میشود و در نهایت باغ لالهزار در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، بین سالهای ۱۳۰۹ه. ق (۱۸۹۲م) به علت لغو قرارداد تنباکو و پرداخت غرامت به کمپانی رژی و تهی بودن خزانۀ دولت، به نود هزار تومان فروخته میشود. براثر فروش و تفکیک باغ، مقدمات تغییر چهرۀ خیابان از حالت یک کوچه باغ خلوت و نیمه خصوصی که سکوت آن تنها به وسیلۀ زنگ واگن اسبی و صدای پای اسبان به هم میخورد، فراهم شد. برای عبور خیابان، حصار و نردههای باغ خراب و درختان آن بریده میشوند و زمینهای آن، میان اطرافیان شاه تقسیم میشوند و در این میان بخش قابل توجهای نصیب «میرزا علی اصغر خان اتابک (صدر اعظم)» میشود.
برای ایجاد این خیابان از زمینهای خالی بیرون باغ لالهزار استفاده نمیشود (چنانچه از تطبیق نقشههای تهیه شده در آن دوران حاصل میشود)، بلکه بخشی از باغ لالهزار که عملکرد گذشتۀ خود را از دست داده و دیگر در زندگی دربار نقشی ندارد، تبدیل به خیابان میشود.
در این زمان در سمت شرقی خیابان لاله زار، پارک تازه تأسیس و در سمت غربی آن، در ابتدای خیابان مغازهها و دیگر کاربریهای شهری و بعد از آن، خانههای متعلق به دولتمندان و خارجیان قرار دارند. خانههایی با سردرهای زیبا، ساخته شده از آجر یا سنگ به همراه بامهای شیروانی که تا آن زمان رایج نبود، زیباییشناسی جدیدی را در مقیاس شهری مطرح میکنند و خط آسمان و خط زمین تازهای را در کنارۀ خیابان تعریف میکنند که مجموعاً سیمایی جدید و اروپایی را تداعی میکند، هرچند بدنۀ خیابان که به مرور شکل گرفته، مانند شانزه لیزه از اسلوب واحدی پیروی نمیکند و معماری متنوعی دارد.
اگر اُسمان Haussmann در بازسازی پاریس قصد برآن داشت که پاریس را برای سرمایه داری نوپا مهیا کند، دولت قاجار فارغ از اندیشههای تولیدی و مفهوم کالبدی خیابان، به دنبال معنای فضایی و روانی خیابان شانزه لیزه بود و قصد آن داشت که حال و هوایی از خیابانهای اروپایی به خصوص شانزه لیزه را تداعی کند که نشان از تجدد طلبی دولت قاجار و دلبستگی به فضاهای شهری فرنگی (اروپایی) باشد؛ خیابانی برای رفت و آمد تجدد طلبان و مردمانی که میل به تماشای فضایی تازه دارند و آن آغازی بود برای ایجاد زندگی شهری به سبک اروپایی. به همین جهت کارکردها، کاربریها و تأسیساتی در آن جای میگیرند که بتوانند خاطرهای از خیابان اروپایی را زنده کنند.
به راستی لالهزار همچون یک معیار و مقیاس شهری در ارتباط با تحولات اجتماعی تهران از بدو احداث تاکنون تغییرات بسیار یافته است. لالهزار را میتوان سمبل و نماد ورود مدرنیته به شهر تهران دانست، اگرچه باید خیابان ناصریه (ناصرخسرو) را نخستین خیابان با تعریف منطبق بر فضای شهر و مفاهیم اروپایی در تهران دانست، اما خیابان لالهزار نخستین خیابان به سبک اروپایی و مدرن است.
با آغاز نهضت مشروطیت، لالهزار به عنوان محل سکونت افراد مرفه و روشن فکر در آمد و نهادهای زندگی شهری اروپایی که تا آن زمان مختص نُجَبا و اشراف بود در میان مردم گسترش یافت و جایگاه ویژۀ خود را در میان طبقات اجتماعی پیدا کرد؛ مانند هتل ها، دفاتر روزنامهها و جراید، احزاب و نهادهای اجتماعی و مدنی، مدارس جدید، کتابخانه ها، پاتوقهای فرهنگی، سینما، تئاترها، کاباره ها، کافه ها، مطبهای دکتر، خیاطیهای فرنگی دوز، سلمانیهای جدید، عکاسی ها… که در این خیابان جای گرفتند.
به دلیل وجود سفارتخانهها در این منطقه، اَعیان و خارجیان در این خیابان استقرار و اسکان یافتند و جهت رفاه و آسایش آنان، فعالیتها و خدمات لوکس مربوط به زندگی آنان در این منطقه به وجود آمد.
در آن زمان ما شاهد تغییر و تحول نوع عرضه و خدمات کالا از فرم سنتی بازار و راسته به شیوۀ جدید بودیم. در این خیابان، ارمنی، یهودی، مسلمان، ترک، لُر و پارس در کنار یکدیگر به خرید و فروش انواع کالاهای لوکس و پوشاک مشغول بودند و کسب و کار از حیطۀ بازار بیرون آمد و تک مغازهها و پاساژهایی مانند پاساژ لاجوردی، سینا، ابهری و رزاق منش جای آنها را گرفتند. حال آنکه در شیوۀ سنتی در یک راسته بازار، با عرضه و مبادلۀ یک نوع کالا مواجه بودیم، یا گروههای قومی و مذهبی خاص در محلات و بازارهای ویژۀ خود به عرضۀ کالا میپرداختند. در آن هنگام مراجعان ایرانی و خارجی سفارتخانهها عمده مشتریان این سبک مغارهها بودند. چهار سفارتخانۀ مهم یعنی سفارت عثمانی، بریتانیا، آلمان و روسیه، در این منطقه مستقر بودهاند. به علاوه، نیاز به تبدیل ارز نیز باعث استقرار صرافیها در اطراف سفارت خانهها شد و به دلیل ارتباط پیشۀ صرافی با خرید و فروش مصنوعات و زیورآلات طلا هم از آن جهت که به طور معمول مراجعان سفارتخانهها را افراد متمول و متمکن تشکیل میدادند، طلافروشیها نیز در این خیابان استقرار یافتند.
بدین ترتیب پدیدههای نوین غرب به راحتی در این محل رشد کردند و با سفر اروپاییان به تهران و نیاز به سکونت موقت به سبک اروپایی، هتلها شکل گرفتند که اولین آنها «گراند هتل» بود و به ترتیب رستورانها و کافههایی به سبک فرنگی که نامهای پاریسی نیز داشتند در خیابان پدیدار شدند.
ازجمله تفریحات مهم اروپاییان در ایران میتوان به نمایش و اُپِرا اشاره کرد و این اماکن چون مربوط به فرهنگ و هنر اروپاییان بودند، باید در کنار محل استقرار آنان، یعنی هتلها جای میگرفتند. بنابراین لالهزار بستری برای ایجاد تئاترها، سالنهای اُپِرا و سینماها شد. بهترین تماشاخانههای تهران مانند تئاتر دهقان، تئاتر نصر، تئاتر پارس و تئاتر باربُد و سینماهای خورشید، مایاک و ایران در خیابان لالهزار گشایش یافتند. بهترین شیرینی فروشیها (نوشین)، پارچه فروشیها (گیو)، عکاسیها (مادام لیلیان)، خیاط خانههای فرنگی دوز (جِنِرال مُد) و چاپخانهها در این منطقه شکل گرفت.
به دنبال این تغییر در نحوۀ استفاده از این خیابان کف آن سنگ فرش شد و رفت و آمد درشکهها و کالسکهها در آن فزونی یافت.
در دوران مشروطیت این خیابان شاهد وقایع ادبی و سیاسی بسیاری بود و از مهمترین مراکز تجمع و مبارزه علیه استبداد شد، به طوری که در هر گوشه از این خیابان عدهای مشغول چاپ روزنامه بودند که با روی کار آمدن رضا شاه، دستههای مختلف فرهنگی و سیاسی روبهروی یکدیگر قرار گرفتند. نهادهایی چون «انجمن اُخُوَت» که در آن نخستین کنسرت موسیقی برگزار شد، دفتر حزب توده، دفتر مجله صبا و دفاتر روزنامه مرد امروز، فرمان، شفق صبح، باختر، کیهان و موارد مانند آن را شاهد بودیم که این خیابان نمایانگر حساسیتها و ویژگی جامعه ایران در آن روزگار بود. بنابراین این دوران یعنی دورۀ پهلوی اول، اوج خودنمایی و رونق این خیابان بوده است.
بدین ترتیب خیابان لالهزار پس از مشروطیت، در اواخر دوران قاجاریه و اوایل پهلوی، به خیابانی تبدیل شد که تعداد بیشماری از مکانهای تفریح و گذران اوقات فراغت را در خود گرد آورده بود و جزو مهمترین گردشگاهها و محلهای تفریح و تماشای اهالی پایتخت به شمار میرفت.
در مرحلۀ بعدی تغییر لالهزار و در واقع افول آن در دورۀ پهلوی دوم، بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ جابجاییهای اجتماعی و انتقال بسیاری از بزرگان از لالهزار به مناطقی دیگر شکل میگیرد. هر چه جمعیت شهر در این دوره بیشتر میشد، طبقۀ مرفه به سمت شمال شهر هدایت شد و به دنبال آنها واحدهای تجاری لوکس هم به آن مناطق راهی شدند؛ به طوری که پارچه فروشها و دوزندگان کفشهای لوکس و مد روز به خیابان انقلاب اسلامی و بالاتر انتقال یافتند و به دلیل حضور افراد کم درآمد در این منطقه، بیشتر مغازههای عمده فروشی یا خیاطیها تبدیل به تولیدی و سری دوزی شدند. در این مرحله لالهزار به منطقهای برای تفریح و گذران اوقات فراغت طبقات میانی و متوسط اجتماع بدل شد و پدیدهای به نام فرهنگ لاله زاری شکل گرفت. موسیقی لاله زاری، شعر لاله زاری، لباس لاله زاری و کلاً فرهنگ لاله زاری که عنوانی است برای این دوره و نه عنوان دورۀ اول، در جامعه و شهر تهران به سرعت گسترش یافت.
به واسطۀ گسترش جمعیت لالهزار و تغییر سطح فرهنگی و اجتماعی افراد مراجعه کننده به این خیابان که اغلب افراد شهرستانی و سربازان بودند، تئاترها و سینماهای لالهزار نیز به علت تغییر سلیقۀ مشتریان دچار تنزل کیفی شدند و بجای اجرای نمایشهای عارف و عِشقی، به نمایش برنامههای کُمیک و مبتذل و در نتیجه ارزان قیمت جهت جلب رضایت مشتریان جدید خود پرداختند. کافهها نیز که سابقاً محل تجمع روشنفکران و احزاب سیاسی بودند، با تغییر در نوع مراجعان خود تبدیل به مکانهایی برای افراد لاابالی شدند.
البته شایان ذکر است که در برههای کوتاه تعدادی از تولیدیهای پوشاک نیز به این محور روی آوردند که به دلایلی نتوانستند همۀ عرصۀ موجود در لالهزار را اشغال کنند، زیرا کالاهای جدید و لوازم الکتریکی با توسعۀ شبکه برق و نیاز روزافزون به کالاهای الکتریکی و رونق نسبی این فعالیت در این خیابان جایگزین شد و اطراف خیابان چراغ برق (امیرکبیر) را به علت سابقۀ وجود کارخانۀ برق مناسب استقرار این فعالیتها دیدند. به این دلیل الکتریکیها به خیابان ناصرخسرو و پشت شهرداری رو آوردند تا بتوانند به مشتریان کارخانۀ برق سرویس دهند. فروشگاه لوازم برقی «ساسانیان» به عنوان اولین مغازۀ الکتریکی، که قبلاً در خیابان ناصرخسرو بود، به لالهزار نقل مکان کرد. در واقع میتوان گفت آغاز تبدیل لالهزار به بورس الکتریکی از همین جاست.
هم زمان با گسترش فعالیت الکتریکیها و محدودیت فضایی در خیابان فردوسی به علت وجود کاشی فروشی ها، مغازههای لوکس تخلیه شدۀ لالهزار بستر مناسب و بیدفاعی در مقابل هجوم الکتریکیها شد.
با مرور زمان ساختمانهای کنار خیابان، سامان گرفتند؛ اما کارگاههای تولیدی و انبارها خود عاملی برای فرسودگی منطقه شدند، زیرا این مکانها نیاز به رسیدگی ظاهری نداشتند.
مرحلۀ آخر تحول لالهزار چنین روی داد که پس از انقلاب اسلامی با تغییر و تحولات اجتماعی ناشی از آن، لالهزار از یک خاطرۀ شهری و مقصد گردشگاهی به مرکز یا راستۀ دادوستد کالای الکتریکی بدل شد؛ در این میان سینماها و تئاترها که حتی برخی از آنها تا حدود پنج یا شش سال پیش هنوز به نمایش فیلم و تئاتر میپرداختند، به تدریج با از دست دادن مشتریان خود تعطیل شدند و به صورت متروکه در آمدند و حتی در مواردی شاهد تخریب آنها بودهایم.
- نتیجه:
مجموعههای معماری – شهری معمولا به مثابه نمادی از فرهنگ و تاریخ شهری که در آن جای گرفتهاند به شمار میآیند که هر چند در اثر گذر زمان شاید کارایی و نقش اصلی خود را از دست دادهاند ولی همچنان دارای استعدادهایی بالقوه هستند که میتوانند بالفعل شوند. خیابان لالهزار را میتوان از جمله این مجموعههای باارزش محسوب کرد.
شاید بتوان لاله۲زار را از آغاز شکل گیری تا کنون به لحاظ حیات مدنی به ۳ مرحله دستهبندی کرد:
دوره اول (لالهزار از سلطنت ناصرالدین شاه تا اواسط دوران مشروطیت): در این دوران، خیابان شاهد وقایع ادبی و سیاسی بسیاری بود و به صورت یکی از مهمترین مراکز تجمع و مبارزه در آمد و روشن فکران و متفکران انقلاب در آن رفت و آمد میکردند.
دورۀ دوم (از دهه ۳۰ تا انقلاب اسلامی): شاهد لالهزاری هستیم که مخاطب آن طبقات متوسط و پایین اجتماع و نیز مهاجران شهرستانی هستند. طبقات روشنفکر و نخبه اجتماع دیگر لالهزار را مقصد گذران ساعات فراغت خود نمییافتند.
دوره سوم: پس از انقلاب اسلامی با تغییر و تحولات اجتماعی ناشی از آن لالهزار از یک خاطرۀ شهری و مقصد گردشگری به مرکز یا راستهی دادوستد کالای الکتریک بدل گردید. که این کاربری به لحاظ اجتماعی نوعی نزول در رفتار مدنی خیابان لالهزار است. زیرا آنچه طی سی سال گذشته بر فضای این خیابان حاکم شد، چیزی است که میتوان شاهد حیات و استمرار بهتر آن در حاشیه تهران و نه مرکز شهر تاریخی بود. چنانچه امروزه شاهد مرکز خرید و فروش مبلمان با کیفیتی در خور توجه در یافت آباد تهران میباشیم یا انتقال بازار میوه و تره بار تهران از میدان امین السلطان به جادۀ منتهی به بهشت زهرا؛ که این را نیز میتوان در زمره تغییرات جدی و منطقی شهر تهران دانست تا از فضاهای بجای مانده از تحول در جهت توسعه حیات مدنی شهر استفادۀ بهتری برد. امید که در لالهزار نیز روزی این تحول و تغییرات صورت گیرد و شاهد لالهزار با سبک و سیاق دوران شکوفایی آن باشیم.
- منبع: نشریه معمار | شماره ۷۳ | خرداد و تیر ۱۳۹۱ | صفحه ۴۴ تا ۵۱