• امروز : دوشنبه - ۱۰ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 30 December - 2024
::: 330:: 0
10

گزارشی برای تاریخ | پروانه سالاروند

  • کد خبر : 4663
  • ۲۴ دی ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۰
گزارشی برای تاریخ | پروانه سالاروند
بر پرده سخنرانی تصویر نا آشنای مردی سنجاق شده است. اولین بار است می‌بینم و گویی بنا دارد جایگزین تصویر دیرآشنای امیر کبیر شود. مردی که اسمش را زیاد شنیده‌ایم؛ اما برخی از ما کمتر می‌شناسیمش

دفترهای تهران | پروانه سالاروند | ساعت به یک بعدازظهر نزدیک می‌شود. از شلوغی و ازدحام بلوار کشاورز به آرامش وصال می‌رسم، خانه‌ای قدیمی‌در کوچه بانو شیرین بیانی انتظارم را می‌کشد. نبش کوچه چند تابلو در معرفی آن با هم رقابت دارند. «موزه تصاویر معاصر»، «کتابخانه میرزا حسن رشدیه»، «کوچه دکتر شیرین بیانی» داخل پرانتز «مریم سابق».

فضای حیاط دلنشین است و گذشتن از میان میز و صندلی‌های چیده شده احساس خوشایندی به تازه واردها می‌دهد. حیاط خلوت است اما می‌توانم ساعات عصرگاهی با وجود آدم‌هایی که دور میزها جمع شده‌اند و گفتگوکنان چای و قهوه می‌نوشند را تصور کنم.

خانه‌ای با آجرهای قرمز در نبرد سخت سیمان و سنگ و در منظره هزار رنگ تهران، موهبتی است کم نظیر و چشمانم قدردان این تماشا است.

چتری سبز رنگ چون حریری نیمه شفاف بر سقف حیاط گسترده شده تا علاوه بر حفظ فضای باز از تندخویی گاه به گاه آفتاب، باد و باران، به آن آرامشی اثیری و رنگی رویایی بدهد. حوضی زیبا و کم عمق وسط حیاط با صفی از گلدان‌های سرزنده و شاداب دورتادورش، تصاویر آشنا و غریبی را به ناگاه در پس ذهنم زنده می‌کند.

بنا دو طبقه دارد و بر پیشانی طبقه دوم در یک کاشی کوچک به رنگ لاجوردی و خط زیبای نستعلیق نوشته شده «تاریخ آنلاین».

ورودی بنا دری دو لنگه است که بنا دارد همیشه باز باشد و با لبخند پذیرای میهمانانش شود. از ۴ پله کوتاه بالا می‌روم و از آستانه در به دنیایی پرتاب می‌شوم که زبانی شیوا دارد، خاموش و نشسته بر سینه دیوار. زبانِ گویای این کافه تصویر است. از عکس‌های قدیمی‌گرفته تا کاریکاتور، از سندهای قاب شده تا دانشمندان و پهلوانان در قاب نشسته.

دلم می‌خواهد تمامشان را به دقت ببینم اما کار من امروز و همه چهارشنبه‌های دیگر در این ساعت و اینجا چیز دیگری است.

پله‌های قرمزپوش طبقه دوم مرا به خود می‌خوانند. از دالان تصاویر می‌گذرم و از پله‌ها بالا می‌روم. به پاگرد که می‌رسم زمزمه صدایی آشنا به گوش می‌رسد و تا به طبقه دوم برسم جان می‌گیرد.

طبقه دوم نیز همان حال و هوای دلنشین خانه‌های سنتی را دارد. بالکنی بزرگ که روزگاری خانه را غرق نور می‌کرده و حالا با پرده‌های حصیری پوشانده شده تا فضا را برای پرده نمایش آماده کند. کتابخانه میرزا حسن رشدیه نیز همین جاست. تعداد قابل توجهی  کتاب در قفسه‌ها بر سینه دیوار نشسته‌اند تا با کتابخوانان دیداری نو کنند.

چهارشنبه‌ها ساعت یک بعدازظهر با آدم‌هایی وعده دارم که مشتاقانه برای شنیدن داستان‌های شهر تهران گرد هم می‌آیند. از شکل‌گیری تهران و موقعیتش در دل تاریخ تا نقشش در بازی‌ها و لابی‌های سیاست. از حصار طهماسبی تا دروازه دولاب و پیچ شمیران. گاه سری به باغ اتابک می‌زنیم و گاه در ارگ سلطنتی از روزهای ناصری و مظفری تهران یاد می‌کنیم. زمانی هم گذرمان به لاله‌زار می‌افتد و از سینماهای هزار سیما و کافه‌های هزار داستان یاد می‌کنیم. همه را به روایت مرتضی رحیم‌نواز، پژوهشگر پرتوان، صبور و خنده‌روی انجمن تهرانشناسی.

سفر به تاریخ تهران بیشتر برای ما مرور تاریخ است و گاهی برای مو سپیدکرده‌های جمع مرور خاطره.

امروز سالگرد قتل امیرکبیر است و جمعیت بیشتری به نشست آمده‌اند. انگار دیر رسیده‌ام. در انتهای اتاق تو در تویی که حالا حکم سالن نمایش را دارد جایی برای نشستن می‌یابم. حضور این تعداد شنونده مشتاق در یک روز غیر تعطیل و در ساعات میانی روز گواه توانمندی مجموعه است.

بر پرده سخنرانی تصویر ناآشنای مردی سنجاق شده است. اولین بار است می‌بینم و گویی بنا دارد جایگزین تصویر دیرآشنای امیر کبیر شود. مردی که اسمش را زیاد شنیده‌ایم؛ اما برخی از ما کمتر می‌شناسیمش و حالا بناست تا گوشه‌هایی از سواد زندگی او به قرار فرصت دوساعته ما هویدا شود. این عکس با آنچه از امیرکبیر در ذهن من و گنجینه تصاویرش نشسته بسیار متفاوت است و به گفته آقای رحیم‌نواز از آرشیو عکس‌های به یادگار مانده عثمانیان به هنگام مذاکره وزیر نظام با ایشان به دست آمده است.

رونمایی از تصویر ناشناخته و روایت‌های مبهم زندگی محمدتقی فراهانی با کمک کتاب امیرکبیر نوشته فریدون آدمیت کامل‌تر می‌شود. ابهامی‌که با تاریخ تولد او آغاز می‌شود، خدماتش به ایران را ردیف می‌کند، از دلیل دشمنی او با بابیان پرده بر می‌دارد و با قصه تلخ شهادتش به پایان می‌رسد تا اندکی از غبار نشسته بر رخسار امیر را پاک می‌کند.

بانو مهیار دبیر پرجنب و جوش و بشاش انجمن مدام در رفت و آمد است تا همه چیز برای میهمانان دلپذیر باشد و در نهایت با اهدای کارت پستالی از جدیدترین عکس امیرکبیر خرسندی حاضران را دوچندان می‌کند.

پایان جلسه است و گُله به گُله گروه‌هایی ایستاده‌اند تا دیداری به گفتگو تازه کنند. نشست برای ما تمام شده اما برای سخنران که با گشاده‌رویی در حلقه شرکت کنندگان و سوالاتشان ایستاده است همچنان ادامه دارد.

لینک کوتاه : https://daftarhayetehran.com/?p=4663
  • نویسنده : پروانه سالاروند
  • 349 بازدید

نوشته های مشابه