جامعه باربد قدیمیترین مرکز تئاتری موجود، ایران همین روزها در تدارک برگزاری جشن پنجاهمین سال فعالیت هنری خویش است. جامعه باربد بازیگران و موسیقیدانان بسیاری تربیت کرده که هر یک سهمی به سزا در پیشبرد فرهنگ ما داشتهاند.
اسماعیل مهرتاش هنرمند صاحب نام که جامعه باربد را در سال ۱۳۰۵ تأسیس کرد، از ۱۵ سالگی به کار بازیگری و نمایش پرداخت سپس به نواختن تار و تعلیم ساز و آواز روی آورد.
مهرتاش در خدمت درویش خان تار را مشق کرد. سپس در محضر استاد اسماعیل داود شیرازی و استاد علینقی وزیری آموختههای خود را کمال بخشید.
با این هنرمند پرارج درباره تئاتر و موسیقی گفتگو کردهایم.
استاد مهرتاش در پاسخ نخستین پرسش من که تئاتر معاصر را چگونه میبینی پرخاشگرانه میگوید: اگر امروز این تئاترهای لالهزاری هم نبودند شما چه داشتید؟ اگر در این سه تئاتر را هم ببندند، برای هنر این مملکت چه میماند؟ در زمینه موسیقی و تئاتر در این سالها ما پیش نرفتهایم، بلکه درجا هم زدهایم. این عقبماندگی اگر چه خاص ایران نیست، اما لااقل با ادعاهای هنرمندان ما سازگار نیست. گروهی تازه به دوران رسیده با لحنی موهن از تئاتر لالهزاری یاد میکنند، اما خودشان چه کردهاند؟ به نظر من کاری که شایسته فرهنگ ملتی کهنسال باشد انجام ندادهاند.
تالار ۲۵ شهریور را در نظر بگیرید. سالی چند ماه تعطیل است. در تالار شهر یک شب موزیک فرنگی رو براه است. یک شب رقص هندی، دیدار از نمایشنامههای اجرا شده در کارگاه نمایش و دانشگاه هم که عمومی نیست. سالهاست که نمایشی موفق و مورد توجه مردم در صحنههای تئاتر تهران ندیدهام. بهتر است اینها به جای تخطئه تئاترهای لالهزاری به کار خود بپردازند و کارنامه خالی خود را ارزیابی کنند.
- مشکل کار کجاست؟
از یک طرف امکانات مالی تئاتر بخش خصوصی فوقالعاده ضعیف است، از سوی دیگر هنرپیشههای خوب و با قدرت نداریم، تمرین مداوم نداریم و در آمد کافی هم…
پنجاه سال قبل که جامعه باربد را تشکیل دادم بلیط از بیست تومان بود، هنوز هم بعد از پنجاه سال همان بیست تومان است. چون تئاتر خریدارش را از دست داده، علتی برای افزایش قیمت بلیط وجود ندارد. در صورتی که آن زمان تدارک یک دکور دو هزار تومان خرج داشت ولی حالا دویست هزار تومان اگر کارگرش پیدا شود.
از سوءی هنرپیشههای ما وقت و فرصت کافی برای تمرین ندارند. آنها غالباً «چند شغلی» هستند. در فیلم و سینما در رادیو و تلویزیون، در تئاتر و…، در همه جا کار میکنند. به همین جهت وقت کافی برای تمرین ندارند، در نتیجه قدرت و استعداد هنرآفرینی یا ارائه کار خوب را از دست دادهاند. کارهایشان منجمد و بیروح و یک دست به نظر میرسد.
در گذشته اگر بیست هنرپیشه مسلط و معروف داشتیم، سه برابر آنها هنرپیشههایی داشتیم که به اصطلاح نقش «نعش» را بازی میکردند تا از بین آنها جانشینانی برای نقشهای «اول» پیدا شود. ولی حالا چه داریم؟
- پس پرورش یافتگان یا هنرآموختگان مدرسه تئاتر کجا هستند؟
آنها به دنبال هنر نیستند، مدرسه میروند تا دیپلم و لیسانس بگیرند و از مزایای استخدامی و اجتماعیاش استفاده کنند. به همین جهت شما تعدادی اندک از فارغ التحصیلان را در کار نمایش میبینید.
- راه حل…؟
تئاتر ایران باید در اختیار «بخش عمومی» قرار گیرد. باید تقویت شود و حمایت شود. تئاتر هنر است به اضافه یک مکتب اخلاقی، بنابراین باید برنامههای تئاتری ما به طریقی ارائه شود که با خواست مردم سازگار باشد. مردم بعد از یک روز کار خسته کننده به آرامش و خنده و تفریح و شنیدن ساز و آواز خوب نیاز دارند. به عقیده من باید تئاتر مجموعهای از نمایش، بازی، رقص و ساز و آواز باشد تا هم اعصاب تماشاگران را آرام کند و هم با ارائه یک نمایشنامه به آنها چیزی آموخته باشد.
- حالا از ساز و آواز حرف بزن، که حرفه و تخصص تو است
چه بگویم و از کجا بگویم؟
- از آواز که شصت سال است آن را تعلیم میدهی
آواز ایران را به ابتذال کشاندهاند اینها که همه برنامههای هنری ما را اشغال کردهاند، متأسفانه صدا ندارند، استعداد ندارند، با زیر و بمها آشنایی ندارند، گوشهها را نمیدانند و فقط در حمایت میکروفون و اکو عربده میکشند.
خدا پدر کسی را بیامرزد که این دستگاههای برقی را اختراع کرد، چون اگر این دستگاهها نبود، اینها حتی قدرت نداشتند که در زاویه خانهشان هم سوت بزنند. اگر در وسط اجرای برنامهشان ناگهان برق قطع شود، خواهید دید که حتی صدایشان به گوش خودشان هم نخواهد رسید. اگر موسیقی ما به قمرالملوک، تاج اصفهان و ملوک ضرابی و… افتخار میکند برای آن است که صدای آنها، تحریر داشت، قدرت داشت، گرم و گیرا بود و بدون میکروفون هم میخواندند. اما اگر میکروفون را از این به اصطلاح خوانندهها بگیرید چه دارند و چه خواهند کرد؟
بعد از مرضیه و دلکش و الهه باید دور «زنها» را خط کشید. در بین مردها هم جز عبدالوهاب شهیدی، شجریان، فاختهای محمودی، خوانساری، منتشری، ایرج و احتمالاً یکی دو نفر دیگر خوانندهای نداریم که صدایش تحریر داشته باشد و ریزهکاریهای موسیقی را بداند به اصطلاح تعلیم دیده باشد.
- عقیدهات درباره ترانههای امروزی چیست؟
وقتی که خواننده نباشد، وقتی که موسیقی اصیل نباشد، طبیعی است که ترانه هم نخواهیم داشت. چون همه اینها به هم بستگی دارند. به همین جهت بسیاری از ترانههایی که میشنویم هیچ چیز ندارند که به من و شما بدهند. اینها ترانه نیست، شعر نیست، حتی حرف هم نیست. ترانهخوانی اینها مثل این است که یک صفحه را با ملودی و ضرب بخوانند آن هم با صدای ناجور و ناهماهنگ…
- پس با این حساب موسیقی هم…؟!
موسیقی روز ما تقلید یا کپیهای از موسیقی مللی شده است که اصلاً موسیقی ندارند. گوشههای زیادی از موسیقی اعراب، از گوشههای موسیقی ملی ما گرفته شده، موسیقی افغانی هم که مایه ایرانی دارد و شعرش هم فارسی است. پس چرا باید این به اصطلاح آهنگسازان جنجالی ما از آنها تقلید میکنند یا ساختههای آنها را بالا و پایین کنند و شلم شوربا به ما تحویل دهند؟
- مشخصات اصلی آواز ما چیست؟
حسن آواز ما در این است که تحریر دارد. ما این تحریر را از طبیعت گرفتهایم. از بلبل و هزار دستان گرفتهایم. تحریرهای ما اقیانوسی از چهچهههای بلبل و قناری است و حنجره استعداد تلاش و فراگیری دانش موسیقی نیاز دارد. میدانید که موسیقی ما در چارچوب «نت» نمیگنجد. چون در یک کادر بسته قرار میگیرد و یکنواخت میشود. در حالی که موسیقی ما یک موسیقی «باز» است که حالات مختلف دارد. همان طور که چهچهه بلبل هم حالتهای گوناگون دارد و کمتر امکان دارد که دو چهچهه بلبل یکنواخت و یک شکل باشد.
تردید نیست که باید برای حفظ گنجینه غنی و بارآور موسیقی ایرانی ترتیب خاصی داده شود، چون اگر این ترتیب قبلاً وجود داشت، حالا ما با موسیقی باربد و فارابی و رودکی و با ریزه کاریهای کار آنها آشنایی کامل داشتیم. اما این کار با نوشتن نت و قرار دادن موسیقی در یک کادر بسته تفاوت بسیار دارد. برای تعلیم ماهور و سه گاه میتوان فرمولی پیدا کرد، اما وقتی که نوازنده با گوشههای موسیقی آشنا شد، باید او را آزاد گذاشت تا از فکر و اندیشهاش، از ذوق و قریحهاش، از عشق و الهامش یاری بگیرد و یک آهنگ تازهتر بسازد و ارائه دهد. همان طور که حالا هم بیات اصفهان را دو نوازنده چیرهدست با دو حالت متفاوت مینوازند و یا دو آوازخوان، سه گاه را با دو حالت مختلف میخوانند که هر یک از آنها به تنهایی شنیدنی، دلچسب و گیراست. در صورتی که اگر پای نت وسط کشیده شود، چون نوازنده نمیتواند خلاف آن را بزند یک شکل و یکنواخت خواهد شد.
- از باربد، از خانه خودت حرف بزن
من جامعه باربد را در سال ۱۳۰۵ تشکیل دادم. آن روزها گروه زیادی از هنرمندان و صاحبان ذوق عضو جامعه باربد بودند و همین حالا بچهها در تدارک برپایی جشن پنجاهمین سال تأسیس باربد هستند. جامعه باربد در عمر کوتاهش صدها هنرمند ارزنده و مشهور کشور را در عرصه ساز و آواز و تئاتر تربیت کرده و پرورش داده است که متأسفانه جمع زیادی از آنها به محض آنکه شهرتی پیدا کردند، مهرتاش را به فراموشی سپردند. ولی خیلی از آنها مثل عبدالوهاب شهیدی، شجریان، وفایی و عقیلی هنوز هم گاهی به ما سر میزنند. از میان هنرمندان تئاتر آنها را که میشناسم و میپسندم اینها هستند: رفیع، حالتی محمود ظهیرالدینی، مرحوم تفکری، سارنگ، محمدعلی جعفری، نصرت کریمی، نصیریان، چهره آزاد، دیانا، مهرنیا، فخری پازوکی، شهلا و شنگله. کار دیگران را کمتر دیدهام.
- منبع: روزنامه اطلاعات | شماره ۱۵۱۸۹ | ۲۵ آذر ۱۳۵۵ | صفحه ۱۴ (هفتهنامه هنر)