حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی یکی از بزرگترین شاعران و حماسهسرایان ایران است که به عنوان پدر ادبیات حماسی فارسی شناخته میشود و تأثیر او بر شاعران و نویسندگان بعدی بسیار عمیق است و با استفاده از زبان فارسی، ادبیات را غنیتر کرد و واژههای فارسی را در برابر نفوذ زبانهای بیگانه حفظ نمود. آثار او الهامبخش شاعران بزرگی چون سعدی، حافظ و مولانا بوده و همچنان در ادبیات و فرهنگ ایران جایگاه ویژهای دارد و او با روایت تاریخ و افسانههای ملی، به هویت ایرانیان کمک کرد و نسلهای آینده را با فرهنگ و تاریخ خود آشنا ساخت و شخصیتهای قهرمانانهای مانند رستم، سهراب و زال را خلق کرد که به نمادهای شجاعت و وفاداری در فرهنگ ایرانی تبدیل شدند
فردوسی که به نام ابوالقاسم نیز شناخته میشود، نسبت به نام و نسب او اطلاعات دقیقی در دست نیست. در منابع مختلف، نامهای متفاوتی از جمله منصور، حسن و محمد برای او ذکر شده و نام پدرش نیز گاهی حسن و گاهی فخرالدین معرفی شده است. در برخی از نسخ خطی شاهنامه، نام نیای او شرفشاه و فرخ ذکر شده است.
در مورد تاریخ تولد او، به طور دقیق اطلاعاتی در دست نیست، اما با توجه به اشاراتی که در آثارش وجود دارد، میتوان حدس زد که او در سال ۳۲۹ هجری قمری (۹۴۰ میلادی) در روستای پَیشَور، نزدیک طوس (در استان خراسان رضوی) در خانوادهای دهقان به دنیا آمده است. و این منطقه به خاطر طبیعت زیبا و آرامشبخش معروف است و امروزه به عنوان زادگاه یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ایران شناخته میشود. زندگی در این منطقه ممکن است تأثیر زیادی بر روحیه و آثار او گذاشته باشد. و همچنین، در طول زندگیاش، به برخی از رویدادهای تاریخی اشاره کرده و سن خود را در زمانهای مختلف ذکر کرده که به ما کمک میکند تا تاریخ تولد او را بهتر درک کنیم و در نهایت، درباره زندگی او تا حدود سال ۳۶۷ هجری قمری (۹۷۷ میلادی) اطلاعات زیادی وجود ندارد، به جز اینکه پسرش در سال ۳۵۹ هجری قمری (۹۷۰ میلادی) به دنیا آمده و به احتمال زیاد او در سال ۳۵۸ هجری قمری (۹۶۹ میلادی) یا پیش از آن ازدواج کرده است و در سال ۴۱۱ هجری خورشیدی (۱۰۲۰ میلادی) درگذشت. این شاعر بزرگ در دوران زندگیاش با مشکلات و مصائب متعددی مواجه بود، از جمله نادیده گرفتن تلاشهایش در تألیف شاهنامه وعدم توجه دربار به او. با این حال، او با ارادهای قوی و عشق به وطن، به کار خود ادامه داد و سرانجام در زادگاهش، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
آرامگاه او در شهر توس است که در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی به دست معمار بزرگ ایرانی، حسین لرزاده، ساخته شد. این بنا با الهام از معماری سنتی ایرانی طراحی گردید و دارای عناصری از فرهنگ و هنر ایرانی است. حسین لرزاده با استفاده از سنگهای مرمر و طراحی خاص، تلاش کرد تا یاد و خاطره فردوسی را به بهترین شکل ممکن زنده نگه دارد که شخصیت فردوسی همخوانی داشت. آرامگاه فردوسی با گنبدی زیبا و ستونهای بلند، نمایی شکوهمند دارد و این آرامگاه به عنوان یک نماد فرهنگی و تاریخی برای ایران شناخته میشود و سالانه میزبان گردشگران و دوستداران ادبیات فارسی از سرتاسر جهان است.
فتح بن علی بنداری او را با عنوان «الأمیر الحکیم ابو القسم منصور بن الحسن الفردوسی الطوسی» معرفی میکند. همچنین در نسخهای از شاهنامه که به فلورانس تعلق دارد، نام او به این شکل آمده است. این شباهتها نشاندهنده این است که در قرنهای پنجم و ششم هجری، او را به همین نامها میشناختند. بنابراین، میتوانیم به احتمال زیاد او را ابوالقاسم منصور بن حسن طوسی و با تخلص فردوسی بشناسیم لقب حکیم برای او به دلیل دانش و حکمتش در شعر و ادبیات فارسی بوده و فردوس که برخی بر این باورند که این نام به معنای «جایگاه بهشت» یا «مکان خوشبختی» است. این نام به خوبی با آثار او که به تاریخ و فرهنگ ایران و قهرمانان ملی پرداخته است، همخوانی دارد.
متأسفانه در مورد زندگی شخصی وی مانند ازدواج و فرزندان هم اطلاعت دقیقی نیست و از روی سرودهها میشود حدسیاتی زد. برخی پژوهشگران از جمله یغمائی، بهار و صفا بر این باورند از زنی که در داستان بیژن و منیژه یاد شده، ممکن است همسر او بوده باشد ولی همچنان این فرضیه نیز وجود دارد که این زن فقط یک معشوق خیالی بوده. اما اگر این زن را به عنوان همسر شاعر بپذیریم، میتوان نتیجه گرفت که او توانایی خواندن و نوشتن داشته. به هنر نواختن چنگ آشنا بوده. فردوسی در شعری که به پادشاهی هرمزد اشاره میکند، از نگار خود یاد میکند و میگوید که با رفتن او، باغ دیگر زیبا نیست. این احتمال وجود دارد که به درگذشت همسرش اشاره شده و در حدود دویست بیت پیش از این سروده، او از سن ۶۱ سالگی خود صحبت میکند.
اگر فرضیه ما درباره اشاره شاعر به درگذشت همسرش صحیح باشد و او پادشاهی هرمزد را پس از پادشاهی انوشروان سروده باشد، بنابراین همسر شاعر باید در سال ۳۹۰ هجری قمری (۱۰۰۰ میلادی) یا قبل از آن درگذشته باشد.
در روایتهای به جا مانده چنین عنوان شده که شاعر دارای پسری بوده که در سن ۳۷ سالگی فوت شده، در حالی که در آن زمان شاعر ۶۷ساله بود. پسر او در سال ۳۵۹ هجری قمری (۹۷۰ میلادی) به دنیا آمده و در سال ۳۹۶ هجری قمری (۱۰۰۶ میلادی) فوت شده و براساس گزارش نظامی عروضی، فردوسی دارای دختری نیز بود که پس از مرگ او هنوز زنده ماند.
فردوسی، شاعر بزرگ ایرانی، در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) شاهنامه را تألیف کرد و شاهنامه یکی از مهمترین و ارزشمندترین آثار ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی به شمار میآید. این اثر حماسی به روایت تاریخ و افسانههای ایران از تاریخ پادشاهان و رویدادهای مهم ایران از دوران کیانیان تا پایان دورهی ساسانیان میپردازد.
شاهنامه به عنوان یک منبع غنی برای شناخت فرهنگ، تاریخ و هویت ملی ایرانیان شناخته میشود که به زبان فارسی نوشته شده و شامل حدود ۶۰.۰۰۰ بیت شعر است. فردوسی در تلاش برای احیای زبان و فرهنگ ایرانی پس از حملهی اعراب به ایران، این اثر را به نگارش درآورد و با آن به حفظ هویت ملی ایرانیان کمک کرد و داستانهای مربوط به آفرینش، اسطورهها و قهرمانان باستانی ایران و اسطورههای حماسی را به تصویر کشیده و همچنین به موضوعات اخلاقی و اجتماعی نیز پرداخته و ارزشهایی مانند شجاعت، صداقت، وفاداری و احترام به خانواده و سرزمین را ترویج میکند.
این اثر به حفظ و ترویج زبان و فرهنگ فارسی کمک کرده و همواره در دل ایرانیان جایگاه ویژهای دارد. به همین دلیل، بزرگداشت فردوسی و شاهنامه هرساله در ایران و جوامع ایرانی در سراسر جهان برگزار میشود و این اثر به عنوان یک میراث فرهنگی ارزشمند حفظ و گرامی داشته میشود.
فردوسی به مدت تقریباً ۳۰ سال بر روی شاهنامه کار کرد و تا قبل از تألیف شاهنامه، اطلاعات دقیقی دربارهی آثار فردوسی در دسترس نیست و وی بیشتر به عنوان شاعر شاهنامه شناخته میشود و این اثر بزرگ او، شهرت و اعتبار او را به عنوان یک شاعر و نویسنده به اوج رسانده است.
با این حال، در برخی منابع تاریخی به وجود آثاری از فردوسی قبل از سرایش شاهنامه اشاره کردهاند، اما جزئیات و محتوای دقیق این آثار به طور مشخص شناخته شده نیست. آنچه مسلم است این است که فردوسی به شعر و ادبیات علاقهمند بود و احتمالاً اشعار و آثار کوتاهتری در زمینههای مختلف، از جمله شعرهای حماسی و غنایی، پیش از شاهنامه نوشته است.
به طور کلی، شاهنامه به عنوان اصلیترین و برجستهترین اثر فردوسی شناخته میشود و اطلاعات کمتری دربارهی آثار پیشین او موجود است. به همین دلیل، بیشتر توجهات به شاهنامه معطوف شده و دیگر آثار او به طور دقیق مستند نشدهاند.
تعدادی از پژوهشگران بر این باورند که داستان بیژن و منیژه از آثار اولیه فردوسی محسوب میشود و به دوران جوانی او اشاره دارد و پیش از اینکه سرایش شاهنامه را آغاز کند تعلق دارد. با این حال، نمیتوان این داستان را تنها اثر شاعر در دوران قبل از شروع شاهنامه دانست، چرا که به نظر میرسد او در این بازه زمانی آثار دیگری نیز خلق کرده باشد که متأسفانه امروزه از دست رفتهاند. در تذکرهها، اشعاری از جمله قصیده، قطعه و رباعی به او نسبت داده شده است که برخی از آنها مشکوک هستند و احتمالاً بازماندههایی از دیوانهای گمشده او به شمار میآیند.
تئودور نولدکه که یکی از برجستهترین خاورشناسان آلمانی است باور دارد که فردوسی پیش از سرایش شاهنامه، منظومه دیگری نیز نوشته بوده. فردوسی پس از درگذشت دقیقی، یا به گفته خود او، پس از سال ۳۶۵ هجری قمری (۹۷۶ میلادی)، به نظم شاهنامه میپردازد. این تاریخ را باید به حدود سال ۳۶۷ هجری قمری (۹۷۸ میلادی) نسبت داد.
سرایش شاهنامه در سال ۳۶۷ هجری قمری هنگامی که ابوالقاسم محمود ملقب به سیفالدوله، سلطان ماضی و معروف به سلطان محمود غزنوی که از بزرگترین سلطان سلسله غزنوی بود به سلطنت رسید توسط فردوسی آغاز شد.
حاکم توس در دوران فردوسی امیرک منصور، پسر ابومنصور عبدالرزاق که یکی از پادشاهان برجسته سلسله سامانی بود. در دوران سلطنت او، ترجمه و انتقال دانش به اوج خود رسید و به دستور وی، آثار مهمی از جمله «السواد الاعظم» به زبان فارسی و «پندنامه بزرگمهر» به زبان عربی ترجمه شد و شاعر معروف دقیقی را به دربار خود دعوت کرد و از او خواست تا حماسههای ایران باستان و آداب و رسوم که تنها در داستانهای قصهگویان و روایتگران حفظ شده بود، به نظم درآورد. دقیقی با استفاده از منابعی چون شاهنامه ابومنصوری و آثار مسعودی، کار حماسهسرایی را آغاز کرد.
با این حال، او هنوز نتوانسته بود بیش از هزار بیت درباره سلطنت گشتاسب و ظهور زرتشت بنویسد که متأسفانه به دست یکی از غلامان خود کشته شد. این تلاشهای نوح و کوششهای دقیقی، یکی از سنگبنای شکلگیری شاهنامه فردوسی در آینده محسوب میشود و نشاندهندهی اهمیت ادبیات و فرهنگ در آن دوران است.
یکی از همشهریان فردوسی که نظری مثبت به سرایش شاهنامه داشت، کتاب پهلوی یا همان نامورنامه شهریار را در اختیار او قرار داد و او را به ادامه کار تشویق میکند. در آغاز، شاعر از حمایت مالی منصور بهرمند بود اما این دوران خوش پس از وقوع حادثهای تلخ در سال ۳۷۷ هجری قمری (۹۸۷ میلادی) که منصور در یک قیام میهنپرستانه دستگیر شد و متأسفانه در زندان جان خود را از دست داد.
امیرک منصور نه تنها به عنوان یک حاکم محلی، بلکه به عنوان یک نماد از مقاومت و عشق به وطن در تاریخ ایران شناخته میشود. او نمایندهای از اراده ملت ایران در برابر ظلم و ستم بود و تلاشهای او در راستای احیای هویت ملی و فرهنگی این سرزمین قابل تحسین است. مرگ او در زندان، نه تنها یک ضایعه انسانی، بلکه یک نقطه عطف در تاریخ ادبیات فارسی به شمار میرود که فردوسی با نوشتن درباره او، یاد و خاطرهاش را در دلها زنده نگه داشت. این ارتباط عمیق میان ادبیات و تاریخ، نشاندهنده تأثیر متقابل هنر و سیاست در فرهنگ ایرانی است و فردوسی در وصف منصور او را فردی بخشنده، جوانمرد و وفادار توصیف میکند که همواره به او کمک مالی میکرد. در سراسر شاهنامه، این تنها بار است که شاعر به صراحت از دریافت کمک مالی از کسی سخن میگوید و از آنجا که این بیان پس از فوت منصور صورت گرفته، حاکی از آن است که هدف شاعر از این سخن، جلب رضایت ممدوح نبوده است.
بر اساس منابع تاریخی، زادروز فردوسی به تاریخ ۲۵ فروردین نسبت داده شده است و به عنوان تاریخ متداولی برای بزرگداشت او انتخاب شده، اگرچه تاریخ دقیق تولد او به طور قطع مشخص نیست، اما در فرهنگ ایرانی جا افتاده است. روز بزرگداشت فردوسی نه تنها یک یادآوری از تولد یک شاعر بزرگ است بلکه همزمان با تجلیل از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نیز است. این روز به عنوان نمادی از هویت ملی و فرهنگی ایرانیان شناخته میشود و فرصتی برای یادآوری ارزشهای ادبی و فرهنگی کشور است و این روز مراسم و جشنهای فرهنگی و ادبی در سراسر ایران و حتی در جوامع ایرانی خارج از کشور برگزارمیشود.
مثلا در برخی مناطق، برنامههای شعرخوانی و نمایشهایی با موضوع شاهنامه و شخصیتهای آن برگزار میشود و در بسیاری از دانشگاهها، در طی مراسمی با حضور شاعران، ادیبان و علاقهمندان به ادبیات به دور یکدیگر جمع میشوند و اشعار فردوسی میخوانند و دربارهی زندگی و آثار او بحث و گفتگو میکنند و برخی دیگر از نهادها و سازمانهای فرهنگی، نشستهایی را به منظور بررسی و تحلیل شاهنامه و تأثیر آن بر فرهنگ و هویت ایرانی برگزار میکنند و همچنین در این روز، از افرادی که در زمینهی ادبیات و فرهنگ ایرانی فعالیت میکنند، تقدیر و تشکر میشود. این روز، نمادی از پیوند عمیق میان ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران به شمار میآید.
پس از بررسی زندگی و آثار ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ ایرانی و خالق شاهنامه، میتوان به تأثیر عمیق او بر فرهنگ و هویت ملی ایران اشاره کرد. این تأثیر نه تنها در قالب شعر و ادبیات، بلکه در شکلگیری نمادها و یادمانهای فرهنگی نیز نمود پیدا کرده است. یکی از این نمادها، مجسمه فردوسی است که در میدان فردوس تهران نصب شده و به عنوان تجسمی از ارادت و احترام ملت ایران به این شاعر بزرگ شناخته میشود.
مجسمه فردوسی در میدان فردوس، با طراحی زیبا و متناسب با شخصیت و آثار او، یادآور جایگاه رفیع فردوسی در تاریخ ادبیات فارسی است. این مجسمه به عنوان یک نماد فرهنگی و تاریخی، نه تنها توجه عابران و گردشگران را جلب میکند، بلکه به عنوان یک نقطه تجمع برای دوستداران ادبیات و فرهنگ ایرانی نیز عمل میکند. با نگاهی به این مجسمه، میتوان به عمق عشق و ارادت مردم ایران به فردوسی پی برد و اهمیت او را در حفظ زبان و فرهنگ فارسی بیشتر درک کرد.
به این ترتیب، مجسمه فردوسی در میدان فردوس نه تنها یک اثر هنری است، بلکه نمایانگر روح ملی و فرهنگی ایرانیان و گرامیداشت یاد و خاطره این شاعر بزرگ در تاریخ است.
خیابان فردوسی از میدان امام خمینی (توپخانه) شروع میشود، در چهارراه استانبول، خیابان جمهوری را قطع میکند و در میدان فردوسی به تقاطع انقلاب میرسد. نام پیشین این خیابان علاءالدوله بوده است. بخشهایی از خیابان فردوسی به اصناف و فروشندگان کفش و چرمینه، صرافی و نقره اختصاص دارد و سفارتخانه چندین کشور، ساختمان مرکزی چندین بانک (مانند بانک ملی ایران، بانک سپه)، چند موزه (موزه جواهرات ملی، موزه سکه بانک سپه) و شرکتها و مؤسسات بسیاری در طول این خیابان قرار دارند.
پنجاه و هشت سال پیش در میدان فردوسی تهران در تاریخ هفدهم خرداد هزارو سیصدو سی و هشت طی مراسمی باشکوهای، مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی ساخته ابوالحسن صدیقی رونمایی شد. وی از بزرگترین مجسمهسازان ایران است که از او به عنوان پدر مجسمهسازی ایران و میکلآنژ شرق یاد میشود. او در مجموع هشتاد و سه مجسمه ساخت که مهمترین آنها، مجسمههای نادرشاه افشار در مشهد، ابن سینا در همدان، سعدی در شیراز، خیام در پارک لاله و فردوسی در میدان فردوسی تهران است. مجسمه از جنس سنگ مرمر به ارتفاع سه متر ساخت و کار نصب آن را به فرزندش فریدون صدیقی سپرد. میدان فردوسی تهران که روزگاری یکی از مهمترین میادین پایتخت بود، تا حالا سه مجسمه از این شاعر نامدار را در دل خود جای داده است. اولین مجسمه فردوسی، دهم مهرماه سال ۱۳۲۴، همزمان با جشن مهرگان ایرانیان باستان، در میدان فردوسی نصب شد. پیشنهاد ساخت این مجسمه از سوی جمعی از پارسیان هند و در ایام مراسم جشن هزارمین سال تولد فردوسی و افتتاح آرامگاه این شاعر نامدار پارسی مطرح و با موافقت مسئولان انجمن آثار ملی، توسط راس بهادر ماترا – مجسمهساز هندی- ساخته شد. اگرچه ساخت این مجسمه دو متری که حدود ۵/۲ تن وزن دارد، در سال ۱۳۱۹ به پایان رسید، اما به دلیل وقوع جنگ جهانی دوم، اهدای آن به ایران تا اواخر سال ۱۳۲۳ به تأخیر افتاد. اما بالاخره بهمن ماه این سال کارهای عمرانی ان انجام شد و هشت ماه بعد مجسمه وسط میدان قرار گرفت. تا پیش از سال ۱۳۳۸ سومین مجسمه میدان فردوسی و ثمره کوشش مرحوم صدیقی در این میدان جای بگیرد، مجسمه هندی به روبهروی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و یک مجسمه دیگر از این شاعر ملی برای مدتی کوتاه در میدان فردوسی نصب شد. وظاهراً به مشهد منتقل و در اختیار اداره میراث فرهنگی این شهر قرار گرفت. ساخت مجسمه سوم در سال ۱۳۳۷ و از سوی انجمن آثار ملی طی قراردادی به صدیقی که در آن زمان در ایتالیا به سر میبرد سپرده شد و اوایل سال ۱۳۳۸، کار ساختش به پایان رسید.
نصب این مجسمه را فرزند ابوالحسن صدیقی، فریدون صدیقی انجام داد. جنس این، مجسمه سنگ مرمر کارارا و ارتفاع آن بیش از سه متر است در قسمت پایین این مجسمه پیکر کودکی زال از شخصیتهای شاهنامه قرار گرفته است آن طور که در شاهنامه آمده زال روی کوه قاف بزرگ شد؛ بنابراین پایه مجسمه به صورت یک تخته سنگ طبیعی که حاکی از داستان زندگی زال، است تهیه شد برای پایه مجسمه، تخته سنگی با ۵۹ تن وزن از کوه الوند واقع در استان همدان جدا و به تهران منتقل شد و بالاخره کار نصب مجسمه فردوسی بر روی این قطعه سنگ نتراشیده انجام گرفت. فریدون صدیقی در سالهای ۸۴ و ۸۸ دو بار به مرمت مجسمه فردوسی پرداخت.