دوستی که از کانادا آمده بود، میگفت به تماشای موزهای رفته است که در کنار آبشار نیاگارا ساختهاند و در این موزه که بهتر است اسمش را موزه ماجراجویی گذاشت عکسهای کسانی که روزی روزگاری هوس کرده اند. از بالای آبشار نیاگارا با استفاده از تابت و بشکه و وسایل دیگر پایین بپرند در کنار این وسایل نگهداری میشود و همین موزه شده است یکی از منابع درآمد دولت و ملت کانادا. و حالا فکر کنید به لاله زار و به دهها جا و مکان و محل ارزشمند این خیابان به تئاترها و سینماها به همان کافه فردوسی که زمانی پاتوق بسیاری از اهل هنر و ادبیات این مملکت بود و به گراند هتل که دست کم علی حاتمی، دکورش را در شهرک سینمایی ساخت، همان دکوری که وقتی در یک مجموعه تلویزیونی به مقتضای داستان. نشانش میدهند، میلیونها نفر از مردم برای تماشایش پای تلویزیون مینشینند و فکر کنید به این که چه بهرهای میتوان برد از این همه داشته ها؟ بهره مالی و بهره فرهنگی
وقتی در کشورهای اروپایی هنوز کورههای آدم سوزی را به عنوان میزانی از گذشته – گیرم میراثی شوم – حفظ کردهاند و صندلی شکستهای را که زمان فلان نویسنده روی آن مینشسته و پیپ میکشیده به عنوان یک اثر گرانقدز در موزه گذاشته اند. ما با داشتههای فرهنگی خود چه میکنیم.
- منبع: ماهنامه آزما | مهر ۱۳۸۶ | شماره ۵۳ | صفحه ۷