درباره تهران تاریخی حساس هستیم دومین شماره از ماهنامه الکترونیک تهرانشهر منتشر شد نخستین شماره از ماهنامه الکترونیک تهرانشهر منتشر شد درس گفتار «تئاتر شهر و عناصر پیرامونی» منتشر شد درس گفتار سینما و سینماداری در خیابان لالهزار منتشر شد نشست معرفی و نقد و بررسی کتاب «روایت قتل پادشاه» برگزار شد. دفتر نخست از مجموعه کلیمیان ایران منتشر شد دفتر تکیه دولت منتشر شد نشست نمایش و نقد و بررسی مستند «تکیه دولت» برگزار شد. دفتر شناخت محله اودلاجان منتشر شد دفتر راهنمای تخصصی خانه موزه مقدم منتشر شد درس گفتار کوچه اتابک منتشر شد دفتر راهنمای تخصصی موزه ایران باستان منتشر شد درس گفتار کوچه دندانساز منتشر شد درس گفتار باغ علاءالدوله منتشر شد درس گفتار کوچه پشت شهرداری منتشر شد درس گفتار باغ لالهزار منتشر شد
نگرانی اهل فن و علاقمندان به تاریخ و هویت تاریخی شهر تهران، نگرانی به جا و قابل تاملی است. به ویژه با اقدامات مشابهی که در سالیان گذشته با میانداری اداره اوقاف شهر تهران و مدیریت شهری در ساماندهی مزارستانهای تاریخی و نمونههای مشابه در توسعه بقاع در شهر شیراز و ... به وقوع پیوست، این نگرانی و بیاعتمادی به متولیان امر صدچندان میشود.
کافه آیبتا از اولین و معتبرترین کافههای لالهزار بود که خانم آیبتا اهل روسیه آن را اداره میکرد. کافه آیبتا و کافه نادری تا مدتها محل اجتماع هنرمندان و روشنفکران تهران بودند. آن روزها، از مخبرالدوله تا چهارراه استانبول را خیابون استانبول مینامیدند. راسته شمالی خیابان استانبول اکثرا طلافروشی بود. که هنوز هم هست. کافه هم زیاد داشت. نبش لالهزار و استانبول خانم آیبتا قهوهفروشی داشت و فال قهوه میگرفت.
لالهزار به همراه معابر وابسته به خود مجموعه مهمی از مطبوعات ایران را در خود جای داده بودند. از جمله این رسانههای میتوان به روزنامه نوبهار به مدیریت ملک الشعراء بهار، روزنامه اطلاعات با مدیریت عباس مسعودی، روزنامه باختر امروز با مدیریت حسین فاطمی، روزنامه اختر با مدیریت محمدعلی خلیلی، موسسه مطبوعاتی کیهان و مجلات زیرمجموعه آن با مدیریت مصطفی مصباحزاده و نشریه تهران مصور با مدیریت احمد دهقان اشاره داشت.
علی حاتمی در «سوتهدلان» (۱۳۵۶) تصویری از لالهزار دهه۲۰ ارائه کرد و چند سال بعد در «هزاردستان» (۱۳۶۷) بخشهای مهمی از سریالش را به این خیابان پرخاطره تهران قدیم اختصاص داد. در همان سالها مسعود کیمیایی در فیلم «سرب» (۱۳۶۷) لالهزار دهه۲۰ را بازسازی کرد.
کوچه مهران از کوچههای قدیمی پایتختمان است که حدود ۲۰۰ متر طول دارد، بین خیابان سعدی و لاله زار واقع شده و درست در امتداد کوچه برلن قرار دارد. شاید هم بشود گفت کوچه مهران خواهر دوقلوی کوچه برلن هست! امروز، اکثر مغازههای آن لباس مجلسی زنانه و همچنین لباس عروس میفروشند و پاساژ سهدهنه معروف مهران نیز بورس پارچه است. البته مغازههای دیگری مثل کیف و کفش و همچنین لباس مردانه هم در این کوچه پیدا میشود.
بارها شنیدهایم که لالهزار شناسنامه تهران است. همه تجربهای در لالهزار و حوالی آن داشته اند. از گردش و تفریح تا خرید و گشت و گذار… همیشه پدری یا پدربزرگی بوده که در لالهزار کت و شلوار سفارشی میدوخته. مادری یا مادربزرگی که در کوچه برلن یا کوچه مهران و رفاهی دنبال خرید پارچه لباس عروسی، ملافه و دکمه بوده. عموهائی که تا همین بیست ـ سی سال پیش در لالهزار به سینما میرفته اند و در همان لالهزار باقالی پلو با ماهیچه میخوردهاند.
خیابان لالهزار نشانههایی از شعور و شکوفایی یک دوره از تاریخ تحولات شهری معاصر را در خود دارد. این دوره از تاریخ شهر و توسعه شهری، ارزشمحور بود و بههمیندلیل استمرار یافت. از سویی دیگر این دوره از تاریخ تحولات شهری که در خیابان لالهزار متجلّی است به آن میزان از قوام و پایداری برخوردار بود که تا امروز باقیمانده و حامیانی دارد از جنس اهل فرهنگ.
جامعه مدنی باید از برج عاج پایین بیاید. این تصور اشتباه را از سر بیرون کند که انگار دستوراتش باید فصلالخطاب خاص و عام قرار گیرد. جامعه مدنی باید با اتکا به خود و تواناییهای خود وارد گود اجرا شود. هزینه کند. زخمی شود و بصورت واقعی در مرکز میدان باشد.
لاله زار قرارست پیاده روهای امن داشته باشد و بهسازی لاله زار جنوبی نیز در برنامه هست. و به گفته دوستان، اگر مشکلات و موانع اجازه دهد، نسبت به پیاده راهسازی عرصه جنوبی میدان بهارستان هم اقدام خواهند کرد.
نمایش «افعی طلائی» نوشته علی نصیریان به کارگردانی منصور نوبخت و نمایشهای «رستم و داش ابرام» نوشته و کارگردانی صبا ملکی و «مردی در تاریکی» نوشته حسن غمخوار و کارگردانی مصطفی میرقاسمی برنامههای تئاتر پارس در فروردین سال ۱۳۸۵ بودند.
لالهزار روی دست تهران مانده. این یک کیلومتر و ۶۵۰متری که از دهان بسته مانده سینما تابان تا دیوار قفلخورده سینما شهر هنر خیابان نیست، خنجری در سینه و داغی در دل است. این تصمیم شهر بود که صحنهها خلوت، نئونها خالی و صداها خاموش شوند.